نام: ناصر
نام خانوادگی: سلیمانی
نام مادر: عذرا
نام پدر: حبیبالله
تاریخ تولد: ۱۳۴۳/۱۲/۲۲
محل تولد: تهران
وضعیت تاهل: مجرد
میزان تحصیلات: سوم متوسطه (دیپلم اقتصاد)
سن: ۲۱ سال
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۶
محل شهادت: جاده فاو، امالقصر
عملیات: والفجر۸
گردان: پدافند هوایی
یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیهالسلام
مزار: تهران، بهشت زهرا(س)، قطعه۵۳، ردیف۵۶، شماره۱
زندگینامه
شهید ناصر سلیمانی روز بیست و دوم اسفند ۱۳۴۳، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش حبیب الله و مادرش عذرا نام داشت.
ناصر تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت.
وی کارمند شرکت حمل و نقل بود که به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. او در بیست و ششم بهمن ۱۳۶۴، با سمت تکتیرانداز در فاو بر اثر اصابت ترکش به پا، به فیض شهادت رسید.
وصیتنامه
(قسمت اول)
با نام خدا و سلام و درود فراوان به پیشگاه حضرت ولی عصر و نایب بر حقش خمینی کبیر و پدر و مادر عزیزم و خواهران و برادارنم و تمام فامیلها و دوستان و آشنایان و برادران و خواهران دینی. در چند مورد مسائل دارم که مینویسم .
۱- تشکر از پدر و مادر
۲- برای پشتیبانی از ولایت فقیه
۳- حجاب خواهران
۴- نماز
۵- امر به معروف و نهی از منکر
۶- درباره شهادت
۷- مسائل متفرقه
پدر و مادر عزیزم من دارم وصیتنامه خود را می نویسم. ارزش و مرتبه شما را می دانم و از زحمات شما که با هزار زجر و درد من را به این سنین رسانید با جان و دل تشکر می کنم و امیدوارم که با اینهمه زحمات و اذیت که نسبت به شما دادم مرا ببخشید و شیرت را تو مادر به من حلال کن. تا اینکه با خیال راحت جان به جان آفرین تسلیم کنم
و خواهرانم اگر اذیتی از من به آنها شده که می دانم فرد مخلصی در دنیا نبودم و اذیت شده اند، حلالیت می طلبم و از تمام فامیلهای نزدیک و دور که خدای ناکرده از ما ناراضی بودند.
و از کارهای غیر اسلامی که بعضی وقتها از ما سر می زد و باعث اذیت و آزار روحی و جسمی شدم معذرت می خواهم و از آنها هم حلالیت می طلبم
و از تمام دوستان هم به خاطر اذیت و آزارها این فرد ضعیف در پیشگاه خداوند معذرت می خواهم و از آنها حلالیت می طلبم.
می گویم که شما سعی کنید حجابتان را کاملا رعایت کنید و مشق باشید برای دیگران و سعی کنید الگوی شما فاطمه زهرا(س) باشد و از شما خواهرانم می خواهم زینب وار پیام خون شهدا را به تمام عالم برسانید و توصیه بعدی من به شما خواهران و برادران عزیز و پدر و مادر عزیزم این است که خواهانم امر به معروف و نهی از منکر کنید که این جزء فروع دین است و واقعا مظلوم واقع شده. چون همه به هم تذکر می دهند و کمتر گناه انجام می دهند و دوم اینکه حسنتان زیاد می شود چون همدیگر را با این عمل ارزیابی کنند و هدایت میکنند. اگر بتوانیم این عمل از فروع دین را دنبال کنیم و همیشه در نظر داشته باشیم. و شما انشاءا… این امر را به نسل بعدی هم برسانید که همیشه در جامعه اسلامی این امر وجود داشته باشد. از علل تداوم انقلاب؛ امر به معروف و نهی از منکر است. و مادر بدان شهادت هم یکی از امر به معروف میباشد چون به همه می آموزد که در راه خدا قدم برداریم و در راه خدا رزم کنیم و جنگیده باشیم.
حال مبحث شهادت کمی روشن شود. اگر بخواهیم تمام رویدادهای زندگی که در تاریخ زندگی بوجود آمده و در صفحات تاریخ ثبت شده مشخص کنیم و آنها را ارزیابی کنیم هیچکدام از آنها ارزشمندتر و با اهمیت تر از رویداد کربلا نیست و آن هم به خاطر شهادت اهل و عیال و خود در راه خدا نیست و این اهمیت بیشتر به خاطر شهادت امت است. “شهادت” شما یک مسئله ازخودگذشتگی و فداکاری نیست. بلکه شهادت عبارت است از خودگذشتگی و فداکاری توام با بیدار کردن و زنده نمودن تمام افراد و انسانها از حالت خفتگی و بیتوجهی، لذا شهادت تزریق خون به رگهای جامعه است توسط شهید، شهادت مرگ در راه خدا است و برای زنده کردن جامعه، پس مادر تو کم و بیش دانستی که شهادت چه معنی داد و دانستی که من برای چه به جبهه ها آمدم و خود را برای شهادت آماده کردم که امیدوارم شهادت من باعث بیدار شدن چند تن از افراد جامعه باشد تا انشاءا… به جبهه ها بیایند و جبهه ها را پر کنند. پس مادر برای شهید شدن من زیاد گریه نکن چون اولا من به معبود می رسم، دوم خون به جامعه تزریق میشود و باعث بیداری افراد جامعه میشود.
پدر و مادرم بدانید که یک بنده ضعیف مثل من که طاقت زجر این دنیا را نداشتم چگونه می توانستم زجر آن دنیا را تحمل کنم. حرفی هم با شما داشتم، پدر جان اگر توانستی من حدود سه سال نماز و سه سال روزه قضا دارم. افراد خانواده را با اصول دین و فروع دین و واجبات و مستحبات آشنا کنید.
وصیت دیگر من این است که اگر انشاءا… راه کربلا باز باشد و شما هم به آنجا رفتید برای من هم در صحن اباعبدا… زیارت آن حضرت را بخوانید و در میان زیارت برای طول عمر امام دعا کنید و پیروزی رزمندگان در تمام جبهه های حق علیه باطل را از آن حضرت بخواهد.
در آخر از همه شما خداحافظی میکنم و شما را به خدا می سپارم.
مادر و پدر عزیزم و خواهران و برادران عزیزم شما را به خدا می سپارم و از تمام فامیلها و آشنایان و دوستان حلالیت می طلبم. سعی کنید که همیشه خدا را در یاد داشته باشید.
و از خداوند تشکر می کنیم به خاطر اینچنین رهبری اینچنین پدر و مادری اینچنین امتی و اینچنین دوستانی آشنایانی و اینچنین خواهران و برادران که مشوق بود برای ما در قدم نگهداشتن در راه خودت و مباره و جنگ در راه خودت و مبارزه و جنگ کردن در راه خودت، خداوند آرزو دارم تا قلبم صاف نشده تا جوری که به هر کجا نگاه کنم و تو را ببینم مرا به شهادت برسان و کمکم کن تا بفهمم و بجنگم و به یاری تو برای دشمن دیرینه دین پیروز شویم. خداوندا عشق خودت و عشق ائمه معصومین را در دل من و در دل دیگران قرار بده.
آنها را که نمی شناسم ولی میدانند که از من آزاری به آنها رسیده خواهانم مرا ببخشند و حلالم کنند که می دانم بار گناهانم بسیار است و با حلالیت آنها از بار گناهانم کم شود.
(قسمت دوم)
فرازهایی از وصیتنامه شهید ناصر سلیمانی
پدر و مادر عزیزم و خواهرانم و برادرم
اگر خداوند هم ما را جزء شهدا قرار داد و اجازه ی شفاعت به این بنده حقیر در درگاه خداوند داده شده انشاءالله که بتوانم از شما شفاعت کنم که می دانم خود با این بار گناهان، احتیاج به شفاعت ائمه مطهر دارم تا کمی از زحمات شما در پرورداندن این فرد حقیر جبران ناچیزی کرده باشم.
و بار دیگر ای مادر و پدر بدانید که من شما را از جان و دل دوست داشتم ولی چه کنم که شما را اذیت و آزار دادم که می دانم بهشت زیر پای مادران است و برای همین از تو مادر عزیز حلالیت می طلبم تا اینکه شما از من راضی باشید تا وسیله ای برای ورود من به بهشت شود و از عذاب جهنم رهایی یابم.
و دوست دارم که در هر وقت که موقعیت مناسب برای دعا بود اول برای ظهور حضرت مهدی(عج) و بعد برای طول عمر امام حمینی که با ورود امام خمینی به ایران و با یاری خداوند متعال باعث شد که ما از خط منحرف به صراط مستقیم کشیده شویم و بعد برای آمرزش گناهان من دعا کنید که می دانم محتاج دعای شما و دیگران هستم
و از شما ای امام بزرگوار تشکر می کنم که انقلاب اسلامی را بوجود آوردید و آن را رهبری کردید و انشاالله تا انقلاب مهدی رهبری خواهید کرد. و باز تشکر میکنم که ما را از فساد بیرون آوردید تا فردی باشیم در راه خدا و باز تشکر میکنم از اینکه موجب شدید که ما جهانگردان در راه خدا باشیم.
از شما پدر و مادر و خواهرانم برادرم و دوستان و آشنایان درخواست می کنم که پشتیبان ولایت فقیه باشید و دنباله روی روحانیت مبارز و متعهد در خط امام باشید. و قسم میخورم که با آن چیزی که میتوان به آن قسم خورد این انقلاب را جز روحانیت کسی و یا کسان دیگری نمی توانند این انقلاب به انقلاب مهدی برساند. سعی کنید که همه فرامین امام و رهبر کبیر انقلاب اسلامی را با جان و دل بپذیرید و همیشه در راه اسلام و در صراط مستقیم قرار گیرید، خدای نکرده لحظه ای از فرامین گرانقدر رهبر که می دانم امامان معصوم و پیامبر اسلام و حرف خداوند که همان قرآن باشد دور نشوید.
همیشه یک مقلد خوب برای مرجعتان امام خمینی باشید تا دشمن نتواند در شما نفوذ کند و خدای ناکرده باعث تضعیف روحانیت در خط امام و انقلاب اسلامی شوید. توصیه بعدی من که خود را خیلی کوچکتر و حقیرتر در معنویات و عقل می دانم به شما عزیزان این است که نماز را به پا دارید که اولین چیزی که در آن دنیا از انسان بازجوئی میشود نمازاست. و اگر انشاالله نماز در درگاه خداوند قبول شود تمام مستحبات که دنباله کارهای روزانه انجام میدهید انشاالله قبول میشود و اگر نماز قبول نشود تمام مستحبات شما که دنباله کارهای شما است قبول نمیشود و سعی کنید که نماز را با جماعت برگزار کنید و در دعاهای کمیل و توسل و واجب تر از همه نمازجمعه شرکت کنید.
و توصیه بعدی که من حقیر در درگاه خداوند به شما می شود حجاب برای خواهران گرامی است. ای خواهر که پا به پای برادران دراین انقلاب آمدی و شریک در اجر هستی و فردا مادری میشوی در جامعه و در دامن تو فرزندان پرورش می یابند خواهش میکنم که حجاب اسلامی را رعایت کنید که به روایتی حجاب شما از خون سرخ یک شهید کوبنده تر برای دشمن است که میتوانند با بی حجابی خون برادران و خواهران شهید را پایمال کنند و اگر خدای ناکرده بعضی از خواهران حجاب را رعایت نمی کنند امیدوارم رعایت کنند و اگر این بی رعایتی باعث فساد در جامعه شود که می دانم میشود پایمال شدن خون شهدای امت به نظر من آنها را عاشق دل سوخته قرار بده، خداوندا خواهانم که در راه خودت خدمت کنم خداوندا یاری ام کن تا بتوانیم دشمن را نابود کنیم که می دانم جز یاری تو این کار را نمی توانم بکنم.
(قسمت سوم)
با سلام به پدر و مادر عزیزم و خواهران خوبم و برادر کوچکم. امیدوارم که حالتان همیشه خوب باشد و در پناه حق در صحت و سلامت کامل بسر برید.
شاید در آخرین لحظات زندگی باشم. کسی از فردای خود با خبر نیست. اول می خواستم که حلالم کنید و بعد اینکه اگر شهید شدم یا جنازه ام بدستتان نرسید خدا را شکر کنید و نماز شکری هم بجا آورید و صبور باشید.
و تعداد چهار عدد مهر که با دست خودم ساختم برایتان باقی گذاشته ام. یکی را به مادرم و یکی را برای پدرم و یکی را هم برای اکرم و یکی هم قولش را به عمو نصرت داده ام.
خلاصه از همه خداحافظی می کنم و بعد اینکه از همه طلب بخشش نمائید.
نمایه محتوا: بازتولید (جمعآوری اینترنتی و فضای مجازی)