نام: وحید
نام خانوادگی: ناحی
نام مادر: –
نام پدر: محمد
تاریخ تولد: ۱۳۴۷
محل تولد: –
وضعیت تاهل: –
میزان تحصیلات:–
سن: ۱۸ سال
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۴/۱۷
محل شهادت: مهران،قلاویزان
عملیات: مرحله دوم کربلای۱
گردان: حضرت علی اکبر(ع)
یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیهالسلام
مزار: –
نمایه محتوا: آرشیو سایت حضرت گردان علی اکبر(ع)
وصیتنامه
وصیتنامه شهید وحید ناحی
انسان برای گذراندن یک امتحان در این جهان قدم گذاشته است فرزندی که خدا به یک خانواده می دهد و محبتش را در دل آنها می گذارد و سپس او را می گیرد این خود یک آزمایش الهی است از طرفی پایان زندگی بدون شک برگشت به سوی خداست و طبق نص صریح قرآن هر موجودی طعم مرگ را خواهد چشید، پس چه خوب تر از اینکه انسان آگاهانه و هوشیارانه مرگش را خود انتخاب کند.
بار خدایا چه کنم؟ یاران همه رفتند و ما را تنها گذاشتند، بارالها دست رد به سینه ام نزن و مرا از این دنیای مادی ببر که دیگر طاقتم تمام شده، مگر هر انسانی بیش از یکبار می میرد، پس چه بهتر که این مرگ در راه خدا و برای رضای خدا باشد.
ما بایستی نشان دهیم که تبار حسین (ع) و از یاران علی (ع) هستیم و در این راه از شهادت و کشته شدن هم باکی نداریم زیرا شهادت را نقطه اوج سعادت و بالاترین نقطه انسانیت می دانیم.
من این وصیتنامه را در پادگان دوکوهه نوشتم، در ضمن از خانواده ام تقاضا دارم اگر جنازه من به دستتان رسید مرا در امامزاده محمد اگر شد نزدیک برادرم سعید خاک کنید.
خاطره
به روایتِ محمود روشن (همرزم شهید)
در ادامۀ عملیات کربلای یک و آزادسازی قلههای قلاویزان، ما در اردوگاه عشق حسین سازماندهی مجدد شدیم و مسلم تصمیم گرفت علاوه بر دو معاونی که داشت (حسین ظهوریان و داود محسنی)، وحید ناحی را هم به عنوان معاون دسته انتخاب کند تا در صورتی که برای خودش و معاونها اتفاقی افتاد، دسته بدون فرمانده نماند.
دستِ وحید ناحی قبلاً مجروح شده و باندپیچیاش کرده بود و با این حال بدون توجه به دست زخمیاش باز هم به خط آمده بود تا بجنگد.
***
مسلم عجله داشت و دستور حرکت داد. حسین ظهوریان و داود محسنی و وحید ناحی هم مرتب به ستون نظم میدادند و آنهایی که عقب مانده بودند را در جای خود مستقر میکردند. آماده شدیم به سمت ارتفاع حرکت کنیم. آنجا ارتفاع ۲۲۳ از ارتفاعات قلاویزان در منطقۀ عمومی مهران بود.
منبع: کتاب اعزامی از شهر ری – نویسنده: محمود روشن