شهید پرویز دین

شهید پرویز دین

نام پدر: غلامحسین

تاریخ تولد: ۱۳۵۰

محل تولد: کرج – دولت آباد

تاریخ شهادت: ۱۳۶۷/۱/۱۰

محل شهادت: بیاره

عملیات: والفجر ۱۰

مزار: کرج – امامزاده محمد

 

زندگینامه شهید پرویز دین

شهید پرویز دین سال ۱۳۵۰ در کرج (دولت آباد) دیده به جهان گشود. پدرش کارمند اداره کشاورزی و مادرش زنی فعال در اجتماع بود که در گروههای مردم نهاد فعالیت داشت.

پرویز از کودکی بسیار مهربان و دلسوز بود. او با همه، اعم از افراد خانواده و غریبه و آشنا، خوش‌رفتار و خوش‌برخورد بود.

در سن هفت‌سالگی تحصیلات اولیه ابتدائی خود را در دبستان شهید محمد زارع آغاز نمود و دوره متوسطه و دبیرستان خود را در دبیرستان شهید گودرزی در دولت‌آباد ادامه داد و به دلیل علاقه فراوان به تحصیل در دانش‌سرا، وارد دانش‌سرای علی آباد شهریار شد و تا سال چهارم تحصیل نمود و پس از پایان تحصیل به شغل معلمی روی آورد و در کرج مشغول فعالیت شد.

وی علاوه‌ بر فعالیت‌های روزمره در پایگاه راهیان قدس عضو بسیج شد و دوره آموزش نظامی نیز دید و سرانجام پس از مدتی در دی ماه سال ۱۳۶۶ برای اولین به جبهه اعزام شد و در منطقه جنوب در مناطق مختلفی چون سومار و دهلران شرکت کرد و در شناسایی مناطق شرکت داشت.

سرانجام پس از جانفشانیها و رشادتهای بسیار، در سال۶۷ در عملیات والفجر۱۰ در عراق براثر اصابت ترکش به فیض شهادت نائل‌ آمد و جان خود را تقدیم دین و وطن خود نمود.

پیکر پاکش را در امام‌زاده طاهر کرج به خاک سپردند.

 

وصیت‌نامه‌ شهید پرویز دین

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند

 فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی

دیوانه تو هر دو جهان را چه کند

وصیتم را با این شعر نیکو و زیبا که تا عمق جانم اثر کرده، آغاز می کنم، می دانم زمانی که این وصیت را می خوانید من دیگر در بین شما نیستم. اما شوق دیدار حضرت حسین بن علی علیه السلام سرور شهیدان عالم چنان در وجودم سر شار است که ندیدن گل رخسار شما را با همه سختیهایش تحمل می کنم .

پدر و مادر عزیزم : از شما بسیار متشکرم که براى من خیلی زحمت کشیدید و ناراحتیها را تحمل کردید و تا من راحت باشم و در این مدت عمرم اگر بی احترامی نسبت به شما نمودم و شما را آزار و اذیت و رنجیده خاطرتان کردم. جدا از من در گذرید و به بزرگواریتان مرا ببخشید .

پدر و مادر و بستگانم در سوگ من گریه و زارى نکنید. چون فرزند شما همان راهی را رفته که امام حسین (ع) رفت و نهضت کربلاى حسین را بارورکرد. مادرم براى از دست دادن من غصه و افسوس نخور که شهادت حد نهایی تکامل یک انسان است.

مادر عزیزم این شعرگونه را تقدیم حضورت می نمایم :

عاشقم من عاشقم،مادر

معشوق من شهادت است مادر

 راه من راه خداست مادر

 میروم تا که رسم به معشوق مادر

میروم تا برسم به الله مادر

رضاى تو رضاى خداست مادر

مادر تو می خواهى‌مرا از سر به پا با گل بیارایى

ولی من میروم خود را با گل لاله بیارایم

با لاله سرخ شهادت مادر

با خون پاک خود مادر

مادرم من تو را از جان دوست دارم

ولی چه کنم که دین خدا و قرآن را هم دوست می دارم

خداوندا قبول کن این شهادت را

به پا دار دین اسلام و قرآن را

میروم تا که زنده کنم الله اکبر را

خدایا نگهدار خمینی رهبرم را

من هستم عازم جبهه مادر

حلالم کن دیدار در قیامت مادر

 خداحافظ مادر دیدار بر سر حوض کوثر با مادرت زهرا(س)

برادرم ! حسین جان از تو می خواهم که درست را خوب و به نحو احسن بخوانی و دنبال علم و دانش برو. البته علم و دانشى که در خدمت اسلام باشد نه در خدمت آمریکا و شورویها .

خواهرانم ! امیدوارم که در کلیه امور زندگی خوشبخت و کامیاب شوید و در زندگی ، خدا و دین را فراموش نکنید و در کارهایی که میخواهید انجام دهید، خدا را در نظر بگیرید. و پاکدامن و پرهیزگار باشید که خداوند خیلی مهربان است .

و سخنی با امت مسلمان! به گوش باشید، به فرمان رهبر عمل کنید، رزمندگان مسلمان در جبهه خارجی توطئه دشمن را در هم میکوبند و شما امت مسلمان در جبهه داخل توطئه منافقان را خنثی کنید . به حبل‌ا… چنگ زنید و هر روز بیعت خود را با امام تجدید کنید . هر زمان بیدار باشید، بجنگید و بکشید دشمنان خدا و اسلام را و امیدوار باشید که پیروزید و بدانید که مکر دشمنان ضعیف و سرکوب است .

در ضمن پدرو مادرم، مرا در جایی که صلاح می دانید به خاک بسپارید. مجلس ختم بدون تشریفات برگزارشود. در شهادت من جامه سیاه نپوشید. از طرف من از دوستان و آشنایان یک به یک حلالیت بطلبید. براى من خودتان، یا دیگران ۶ ماه نماز قضا بجا بیاورید و قضاى روزه هایم را بجا آورید. از خداوند براى من طلب آمرزش و مغفرت کنید. حضرت امام خمینی را هرگز تنها مگذارید. و دارایی من (در بانک) مقدارى را به فقراء بدهید و مابقی آن براى خودتان .

والسلام علیکم و رحمه‌ا… و برکاته

یکشنبه ۶۶/۹/۸ ومن ا… التوفیق

وصیتنامه عبد حقیر و مستجیر پرویز دین

امام را دعا کنید

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search