نام: کیا
نام خانوادگی: مظفری
نام مادر: اشرف الملوک
نام پدر: یدالله
تاریخ تولد: ۱۳۴۳/۱۰/۱۸
محل تولد: تهران
وضعیت تاهل: مجرد
میزان تحصیلات:دوم متوسطه(علوم تجربی)
سن: ۲۰ سال
تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۵/۱۳
محل شهادت: حاج عمران
عملیات: والفجر۲
گردان: زهیر
یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیهالسلام
مزار: تهران،بهشت زهرا(س) (قطعه۲۸، ردیف۱۱۹، شماره۲۰)
نمایه محتوا: بازتولید (جمعآوری اینترنتی و فضای مجازی )
زندگینامه
شهید کیا مظفری بمی در هجدهمین روز زمستان سال ۱۳۴۲، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش یدالله و مادرش اشرف الملوک نام داشت.
وی از نسل فرهیخته ای بود. خانواده مادری اش از معتمدین و بزرگان مومنین بم و کرمان بودند. اشرف الملوک سال ۱۳۳۵ با «یدالله مظفری» که معلم بود ازدواج کرد، حاصل این ازدواج ۲ پسر (به نامهای کیا و صفا) و ۲ دختر شد.
پدر صفا مدتی پس ازدواج به همراه خانواده جهت ادامه تحصیل به تهران آمدند و در خیابان امام حسین(ع) ساکن شدند. وی در دانشگاه تهران به تحصیل پرداخته، در فاصله ای کم، در سه رشتهی: «فلسفه»، «علوم تربیتی» و «روانشناسی» موفق به اخذ لیسانس شد.
کیا تا دوم متوسطه در رشته علوم تجربی درس خواند و سپس به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت.
وی در نیمه های تابستان ۱۳۶۲، در حاج عمران عراق بر اثر اصابت گلوله به فیض شهادت رسید. برادر وی؛ صفا مظفری هم به فیض شهادت رسید و پدر شهیدان سال ۱۳۷۷ ، بر اثر سرطان به رحمت ایزدی پیوسته است.
وصیتنامه
وصیتنامه ای که شهید در سن ۱۱ سالگی در سال ۱۳۵۴ نوشته است
بسم الله القاسم الجبارین و پهلوی
بنام خداوند درهم کوبندهی جبارین(ظالمان) و پهلوی
پرچم اسلام در همه جا سربلند و پیروز است
رفتم به راه خدا، رفتم به راه علی، رفتم به راه امام خمینی
چون هنوز تکلیف نشده بودم و به سنی که نماز و روزه به من واجب باشد نرسیده بودم، بنابراین نماز و روزه قضا نداشتم.
مقداری پول در بانک ملی دارم که آنها را خرج دفن و کفن من بکنید.
اگر مقداری پول در لباسهایم است آنها را نیز به صرف دفن و کفن من بنمائید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
کیا مظفری
خبر
- دیدار علی مشهدی (هنرمند) با مادر شهیدان مظفری بمی
لینک: https://www.yjc.news/00TIA8
علیرضا مسعودی ملقب به “علی مشهدی” از هنرمندان کشور، در روز مادر به خانه مادر بزرگوار شهیدان مظفری رفت.
- دیدار حفاظ جامعهالقرآن با مادر شهیدان «کیا و صفا مظفری»
در ایام دهه فجر مسئولین جامعهالقرآن الکریم و اهلالبیت(ع) شعبه رسالت بانوان بزرگسال و حفاظ دوره تخصصی یکساله با مادر شهیدان کیا و صفا مظفری دیدار کردند و ضمن اهدای لوح و دستهگلی به خاطرات این مادر شهید گوش سپردند.
خاطره
نوجوان انقلابی
درباره شهید کیا مظفری
به روایت مادر شهید
۱۲ ساله که بود، یک روز وقتی به خانه آمد، کمی ترسیده بود! رفت زیرتخت و قایم شد!
نگران شدم و جویای علت.
جواب داد:
ـ مادر! توی مدرسه، عکس شاه را پائین آوردم و انداختم زیر پایم! بچّهها دیدند و تهدیدم کردند که میروند به دفتر خبر میدهند!
همسرم آن زمان، رئیس ادارهی امتحانات آموزش و پرورش بود. به خانه آمد و سراغ کیا را گرفت. مدیر مدرسه به او زنگ زده بود. ابتدا کمی کیا را سرزنش کرد، بعد اما بعد دلداریاش داد و دست آخر هم، راههای مبارزه و بازیهای سیاسی رو به او یاد داد!
(ماجرا به همین جا ختم نشد! چند روز بعد، مأمورهای ساواک به دبیرستان البرز ـ محل تحصیل کیا ـ رفتند و پیگیر جریان شدند. مدیر مدرسه با تلاش بسیار، قضیّه را اتفاقی جلوه داد و مأمورین را مجاب کرد.)