درباره شهیدان مصطفی عبدی و رضا عبدی
به روایتِ عباس عبدی (برادر شهید رضا عبدی)
رضا و مصطفی پسرعمو بودند؛ اما نزدیکتر از دو برادر.
آن دو با هم بزرگ شدند و با هم به جبهه رفتند.
همیشه همه کارشان با هم بود.
در جبهه هم هر وقت این یکی تیر میخورد، بلافاصله آن یکی هم تیر میخورد.
عجیب بود رابطه شان.
روزی که خبر شهادت مصطفی را دادند و رفتیم سردخانه تا پیکرش را تحویل بگیریم، گفتم: باید دنبال جنازۀ رضا هم بگردیم! یقین دارم او هم شهید شده.
چند روز بعد، خبر دادند رضا هم به فاصلۀ یک ساعت از مصطفی به شهادت رسیده است!
آن دو آرزوی شهادت داشتند.
خدا هم بهشان گفت: “عبدی! اَطِعنی، فَاَطَعتُک…”
آنها به راستی بنده های مطیع خدا بودند. خدا هم خواسته شان را اجابت کرد.