ماند و یکتا شد!

درباره شهید امیر مسعود صادقی یکتا از زبان مادر شهید:

به قول دکتر ها کال به دنیا آمد، هشت ماهه بود که پا به این دنیا گذاشت،شاید هم برای یکتا شدن عجله داشت.

به قدری کوچک بود که هیچ لباسی به تنش اندازه نبود، وزنش از یک کیلو هم کمتر بود.

تا چهار ماهگی بیمار بود و نمی توانست شیر بخورد ، بسیار برای سلامتیش دعا می خواندم و نذر داشتم.

پدرش به بیمارستان نمی بردش، می گفت اگر خدا بخواهد بماند ، می ماند، همین هم شد. ماند آن هم چه ماندنی ، ماند که یکتا شود.

از سربازی به فرمان امام (ره) بیرون زد و به جبهه رفت، آنکه با برادرش همیشه سرگرم سفر بود و یکجا نمی ماند، ماندگار جبهه شد.

تولید (مصاحبه)

گنجینه لشکر ۱۰

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search