به مناسبت هفته دفاع مقدس
ما جنگ طلب نیستیم ولی عجیب دلمان برای آن روزها تنگ شده است.
همان ۸ سال دفاع مقدس
همان ۸ سالی که در آن، بعضی ره صد ساله را یک شبه رفتند
همان ۸ سالی که در آن، هر کسی هر چیزی که داشت را در طبق اخلاص گذاشت و هدیه کرد به وطن، به دین، به انسانیت
بعضی جوانانشان را، عزیزانشان را، پاره های تنشان را روانه ی جبهه ها کردند،
بعضی طلاهایشان را،
بعضی تخم مرغ ها و شیشه های مربایی را که پخته بودند،
بعضی شبانه روز، دوختند و بافتند لباس هایی را از مهر، تا بر قامت سربازان وطن بپوشانند
و بعضی هم تمام احساس ناب و خالصانه شان را در قالب کلمات ریختند و نشاندند بر سینه ی کاغذ و عاشقانه رهسپار دیار عشق کردند.
ما جنگ طلب نیستیم ولی دلمان تنگ می شود
برای آنهمه عشق،
آنهمه عشقی که در میان نامه های کسانی موج می زد که نوشته بودند برای برادرانی که اسمشان را هم نمی دانستند.
آنهمه عشقی که در جبهه ها فوران کرده بود.
آنهمه عشقی که از مناجات رزمندگان اسلام برمی خواست و شبهای جبهه ها را هم همچون روزهایش روشن و نورانی کرده بود.
آنهمه عشقی که باعث می شد یک جوان را از آغوش گرم خانواده جدا کند و بکشاند میان خاک و خون.
آنهمه عشقی که از بیابان، بهشت ساخته بود. بهشتی که قصرهایش؛ سنگرها بودند و فرشتگانش؛ خوبان وطن.
آنهمه عشقی که بهترین آدم ها را از پهنه ی کشور به باریکه ی مرزها کشانده بود.
ما جنگ طلب نیستیم ولی عجیب دلمان تنگ شده برای آن روزها…