محمد؟ یا اسلام محمد؟

درباره شهید سید آیت الله طبایی عقدایی

به روایت پدر شهید

پسرم در جبهه بود که پسرش به دنیا آمد. وقتی برگشت، خودش اسم محمد را برای فرزندش انتخاب کرد. با عشق خاصی او را بغل میکرد و می بوسید. اما چیزی نگذشت که دوباره راهی جبهه شد.

یک بار وقتی آمده بود مرخصی، به او گفتم: مگر تو بچه ات را دوست نداری؟ اگر دوستش داری، دیگر جبهه نرو. بمان و برو سپاه، آنجا هم میتوانی به اسلام و ایران خدمت کنی. بمان اگر محمدت را دوست داری.

پسرم گفت: آنقدر محمدم را دوست دارم که حاضرم یک ماه خودم تب کنم، اما یک ساعت بچه ام تب نکند. خیلی دوستش دارم، اما چه کنم که اسلام را بیشتر از محمد دوست دارم.

در مقابل این حرفش، جوابی نداشتم. به او افتخار می کردم.

صفحه شهید آیت الله طبایی عقدایی

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search