مستقیم جبهه

سردار شهید حاج یدالله کلهر به روایتِ همسر شهید

 

سال ۱۳۵۹ ازدواج کردیم. یک هفته بیشتر از عروسی‌مان نگذشته بود که راهی جبهه شد. دیگر تمام فکر و ذکرش شده بود جنگ و جبهه.

در طول ۶ سالی که از زندگی مشترکمان می‌گذشت، مجموعا ۶ ماه هم با هم نبودیم.

سال ۱۳۶۴ به مکه مشرف شد. بعد از بازگشت از مکه، یک هفته در منزل بود و دوباره به جبهه رفت. چند ماه بعد، در اسفند همان سال، حین عملیات والفجر ۸ به شدت مجروح شد. جراحتش ۵۰ درصد بود. عصب دست راستش قطع شده بود و چند ماه در بیمارستان بستری بود.

حاجی حتی از بیمارستان هم که مرخص شد، به خانه نیامد و مستقیم از همان‌جا به جبهه رفت!

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search