نعرۀ حیدری

درباره شهید علی مبتدا

به روایت علی مرادی (همرزم شهید)

 

در عملیات «بیت‌المقدس۲» دشمن متوجه حضور ما شده بود. داد می‌زدند و «العدو الایرانیه» می‌گفتند. تیربارچی‌شان آتش تیر‌های رسامش را روی ستون بچه‌ها گرفت. هیچ آرپی‌جی‌زنی جرأت نکرد بلند شود و تیربار دشمن را هدف بگیرد.

در این شرایط حاج علی مبتدا نعره زد: «آرپی‌جی‌زن. بزن.»

من به تأکید حاج حمید نظرلی باید آخرین نفر ستون می‌آمدم تا جامانده‌ها را به ستون می‌رساندم به همین خاطر سر ستون نبودم ببینم چی شد. اما بچه‌ها بعدا گفتند: « نعره حیدری علی مبتدا به آرپی‌جی‌زن روحیه داد و بلند شد و زد. بعد، علی مبتدا خودش آرپی‌جی را گرفت و زد.»

به دنبال شلیک آرپیجی از سوی ما، رزمندگان مثل سیل روی سر بعثی‌ها خراب شدند.

 

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search