پدرش مغازه میوه فروشی داشت. او هم در گرداندن مغازه، یاریگر پدر بود.
سلمان پسر دوم خانواده بود. غیر از او دو پسر و چهار دختر دیگر هم بودند، اما او غیرت و مسئولیت بیشتری نسبت به خانواده داشت، خانواده هم روی او حساب ویژهای باز کرده بودند.
سلمان محبوب دل همه بود…
پسر طوری به فکر خانوادهاش بود که تنها سکهای را که داشت، فروخت و با پول آن چند نهال درخت هلو خرید و در باغ پدر کاشت…
حس مسئولیت سلمان، فقط برای خانوادهاش نبود. او که رگ غیرتش برای وطن هم برآمده بود، رفته بود برای آزادسازی مهران که در آغوش خدا جای خوش کرد، اما درخت های هلو، تا سالها میوه دادند و به معاش خانواده کمک کردند…
* شهید سلمان ایزدیار فرمانده گردان حمزه از لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام بود که در ۱۱ تیر ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۱ (آزادسازی مهران) به شهادت رسید.
از صفحه شهید سلمان ایزدیار دیدن کنید:
One Comment
۲۰ فروردین ۱۳۹۹ at ۳:۱۶ ب٫ظ
اصغر اصغری
باسلام شهدا در همه چیز اسوه و الگوبودند