هر که دارد هوس کرببلا بسم الله

درباره شهید حسن پردازی مقدم

روز یکشنبه ۹ شهریور ۶۵ از صبح تا ظهر اجازه دادند که در اختیار خودمان باشیم. هر کسی می خواست داخل شهر نقده برود آزاد بود.

من هم با حسن راه افتادیم که چرخی توی شهر بزنیم.

چیزی به محرم نمانده بود. هموطنان آذری‌زبان شهر نقده داشتند تکایا و حسینیه هایشان را برپا می کردند. بوی محرم به مشام می رسید و حسن بی‌تاب بود.

وقتی برگشتیم، نهار را که خوردیم، اسم یک تعداد را خواندند که سریع تجهیزات بگیرند و آماده شوند برای عملیات. اسم من و حسن را هم خواندند. من بسیجی بودم و حسن پاسدار. حسن لباس سبز پاسداری‌اش را که تازه جیره گرفته بود پوشید و بند حمایل بست و نارنجک‌ها رو به آن آویزون کرد.

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله…

او پیش از شروع محرم، سر به دامن اربابش گذاشت…

به روایت: جعفر طهماسبی

منبع: کانال تلگرام گردان الوارثین (تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا)

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search