آزادی خرمشهر به روایتِ سردار حاج علی فضلی
۱۸ اردیبهشت آزادی هویزه را شاهد بودیم. قرارگاهها با هم ترکیب شدند. شب ۳۱اردیبهشت به مرحله جاده شلمچه رسیدیم. به ما ماموریت داده شد به این جاده برویم.
شرایط سختی داشتیم.
قبل از روشنایی هوا به جاده رسیدیم. رزمندهها که رسیدند، نماز شکر به جای آوردند. رسیدند به جاده اروند. عراق تلاش زیادی کرد اما صبح سوم خرداد بود که سردار رشید به قرارگاه احضارمان کرد. بخشی از قرارگاه فتح و فجر باید برای ورود به خرمشهر آماده میشد. احمد کاظمی و حسین خرازی هم در آن جلسه حضور داشتند. ما شدیم جناح چپ عملیات، سمت راست هم شهید کاظمی و سمت راست او شهید خرازی. هماهنگیها و تمهیدات بین گردانها صورت گرفت. عراقیها قبل از دژ خرمشهر موانع بیشتری نسبت به سایر نقاط گذاشتند.
گام بعدی؛ کمربندی خرمشهر و گام سوم؛ مرکز شهر بود.
عملیات آغاز شد.
آتشی سنگین، تهیه و اجرا شد. بچههای اطلاعات و تخریب، زیر آتش تهیه پل متحرک را قطع کردند و امید دشمن را ناامید کردند. ما چهار گردان بودیم که باید به خط میزدیم. گردان شرع پسند، گردان عربیان، گردان خوش رفتار و گردان کلهر آغاز کردند.
کلهر با بیسیم خبر داد: سنگری از این دژ به تسخیر درآمد.
سنگرها که به تصرف درآمد، خیز بعدی برای ورود به جاده جنت و کمربندی خرمشهر آغاز شد.
شهید کلهر دقایقی بعد اعلام کرد: ما هم اکنون وارد پادگان دژ خرمشهر شدیم و عراقیها ناگزیر به تسلیم شدند.
کلهر میگفت: در لیوانی که از فلاکس فرمانده چای ریخته شده، دارد بخار بلند میشود!… اما سرعت سربازان امام به قدری زیاد بود که دشمن مجال چای خوردن هم نیافت.
در آخر، شهید شرع پسند اعلام کرد: بار دیگر، پرچم ایران بالای مسجد جامع خرمشهر به اهتزاز درآمد.
عراقیها فوج فوج خود را تسلیم سپاه اسلام میکردند. دست روی سر با زیرپوشهای سپید، تسلیم شدند. یازده هزار نیروی عراقی به اسارت درآمد.
امام فرمود: خرمشهر را خدا آزاد کرد.