پرستارِ مادر
شهید محمود زارعی اقدم به روایت مریم زارعی اقدم خواهر شهید محمود یک سال از من کوچکتر بود، اما قرنها از من جلوتر. از همان کودکی نسبت به پوشیدن کفش و لباس نو، بیرغبت بود. در دوره ای که همۀ شادی بچهها این…
این کوچه به نام من میشود!
درباره شهید اصغر تکلیمی به روایت خواهر شهید ایام عید بود... اصغر کنار باغچه، مشغول پاک کردن ماهی بود. من نگران برادر بزرگترم اکبر بودم که رفته بود جبهه. رادیو هم مدام مارش حمله پخش میکرد. یکدفعه اصغر با چهره ای شاد به…