شهید صفدر فلاح نژاد

شهید صفدر فلاح نژاد

 

نام پدر: داداشعلی

تاریخ تولد: ۱۳۴۱

محل تولد: البرز – ساوجبلاغ – هشتگرد

شهادت: ۱۳۶۵/۱/۷

محل شهادت: فاو

گردان:المهدی (عج)

مزار: هشتگرد – روستای خور

 

زندگی‌نامه شهید صفدر فلاح نژاد

شهید صفدر فلاح‌نژاد سال ۱۳۴۱ در روستای خور در یک خانواده مؤمن و مکتبی به دنیا آمد و با جدیت و به‌رغم مشکلات زیادی که داشت به تحصیلات خود ادامه داد تا اینکه موفق به اخذ دیپلم در رشته علوم انسانی شد. در همین هنگام فعالیت‌های سیاسی خود را نیز آغاز کرد و در پایگاه بسیج به عضویت درآمد و به علت لیاقت و ازخودگذشتگی که از خود نشان داد مسئول بسیج شد.  
صفدر فلاح‌نژاد همراه هم‌تیمی خود شهید محمدرضا دهقان‌نژاد در تیم رگبار به عضویت سپاه درآمد.

وی سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد.

حضور فعال در تمامی صحنه‌های نماز جمعه و جماعت، دعای کمیل و دایر نمودن کلاس‌های اخلاقی از ویژگی‌هایی بود که در وجود صفدر دیده می‌شد. صفدر برای نوجوانان و جوانان روستا انجمن اسلامی دایر کرده بود و فعالیت‌های زیادی در راستای تبلیغات امور فرهنگی انجام داد. او کتابخانه روستا را فعال کرد و برای برادران بسیج کلاس‌های توجیهی برگزار می‌کرد. بسیار متواضع، مؤمن و مخلص بود.

او در چندین مرحله به جبهه اعزام شد تا اینکه به عنوان مسئول سازماندهی و معاونت سپاه ساوجبلاغ انتخاب شد.
از اولین پاسدارهای روستای خور بود. زمانی که در جبهه کردستان حضور داشت با عنوان فرمانده گردان انجام وظیفه می‌نمود. بعد از اینکه مأموریت ایشان در کردستان به اتمام رسید، در سال ۶۵ برای یاری رساندن به رزمندگان به جبهه جنوب منطقه فاو اعزام شد.

صفدر فلاح‌نژاد در روند اجرای عملیات والفجر ۸ در تاریخ ۸ فروردین ۱۳۶۵ مورد هدف ترکش خمپاره قرار گرفت و به شهادت رسید.

 

وصیتنامه شهید صفدر فلاح نژاد

من به عنوان یک فرد طرفدار روحانیت در خط امام و به عنوان کسی که همه خط خود را از امام گرفته‌ام برای روحانیت پیامی دارم که امام امت را تنها نگذارید. طرز زندگی و حالات این مرد خدا را مشاهده کنید و ببینید که امام با مردم مستضعف چگونه برخورد می‌کند. به فکر و یاد آنان است.

به برادران بسیج می‌گویم که شما در جبهه‌ها مستقیماً با کفار بعثی و دشمنان خدا و در پشت جبهه با منافقان و کسانی که نماز شب می‌خوانند ولی به ولایت و شهادت اعتقاد ندارند و زمانی می‌رسد که اسلحه به دست می‌گیرند و علیه جمهوری اسلامی می‌جنگند با تمام قدرت می‌جنگید. 

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search