شهید رضا ترکمان پری

شهید رضا ترکمان پری

نام پدر: علی کوثر

تاریخ ولادت: ۱۳۴۹/۱/۲۴

محل ولادت: ری

سن: ۱۷

تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱/۲۴

محل شهادت: شلمچه

عملیات: کربلای ۸

گردان: گردان زهیر – لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام

مزار: تهران – بهشت زهرا(س) قطعه ۲۹ ردیف ۳۹ شماره ۱۲

 

زندگی‌نامه شهید رضا ترکمان پری

شهید رضا ترکمان پری در تاریخ ۱۳۴۹/۱/۲۴چشم به جهان گشود. وی تنها پسر خانواده بود. رضا از هوش سرشار و تحرک فوق العاده‌ای برخوردار بود. در سال تحصیلی ۵۶-۵۵ به مدرسه رفت و همان سالها مصادف شده بود با اوج گیری انقلاب اسلامی. رضا مثل همه فرزندان انقلاب اسلامی در تمام صحنه حضوری فعال داشت و علیرغم سن کمش فعالیتهای چشمگیری در مدرسه و مسجد داشت. به هنگام اقامه نماز جماعت تکبیر می گفت و بعد از انقلاب به عضویت گروه سرود بسیج درآمد و چندی بعد به عضویت بسیج درآمد و مثل همه بسیجی‌های عاشق شبها در مسجد محل پست می داد و برای یاری رسانی به جبهه فعالیت می کرد.

چهارده ساله بود که با تغییر تاریخ تولد شناسنامه به پادگان آموزش رفت ولی مسئولین متوجه شده و او را باز گرداندند. رضا اولین بار در اسفند ۱۳۶۳ از طریق پشتیبانی جنگ وزارت آموزش و پرورش به سوی جبهه شتافت.

با اتمام دوره ۴روزه، تمدید مأموریت کرد و به مدت سه ماه در جبهه ”دارخوین” جنوب ماند و پس از آن به تهران بازگشت. در تهران به مدت ۲ماه جهت تکمیل دوره‌های تخصصی به پادگان آموزشی و سپس به کردستان رفت. در آن جا به عنوان بیسیمچی انجام وظیفه می کرد و به همراه سایر همرزمانش با ضد انقلاب مبارزه می کرد و پیروزی‌های بزرگی هم به دست آوردند.

همزمان با آغاز عملیات والفجر۸ رضا از کردستان آمد و بلافاصله به جبهه جنوب رفت و در فاو به لشکر سیدالشهدا علیه السلام پیوست و با آغاز عملیات فکه یکی از چند نفری بود که با ایثار فراوان نقش بسزایی را در پیروزی آن عملیات داشت.

هرگاه خانواده به او می‌گفتند تو انجام وظیفه کرده‌ای و حالا در تهران بمان و به مدرسه برو در جواب می گفت که مدرسه واقعی من جبهه است و علیرغم همه درخواست‌های خانواده برای چهارمین بار به جبهه رفت و این بار در عملیات کربلای۱ حضور یافت و به اتفاق سایر همرزمانش در گردان زهیر فتح مهران را به ارمغان آوردند.

پس از پایان عملیات کربلای۱ به تهران بازگشت و با اصرار زیاد والدین مشغول درس خواندن شد اما تنها جسم رضا در تهران حضور داشت و روح بزرگ و متعالی او در جبهه پر می‌کشید و دلش به هوای جبهه می تپید. به هنگام عملیات کربلای پنج رضا در تهران بود (مثل مرغی که در اسارت قفس باشد) و با شهادت تنی چند از دوستانش روح بزرگ وی او را برای آخرین بار به دیار معشوقش کشاند. چیزی که برای همه مشخص بود این بود که رضا با همیشه فرق داشت از همیشه نورانی‌تر و زیباتر شده بود و در بهمن ماه سال ۱۳۶۵ به جبهه جنوب رفت و در تعطیلات عید چند روزی به مرخصی آمد. دیگر کاملاً فرق کرده بود و پس از پایان نافله عشاء به آرامی می خندید و گفت: این آخرین نمازی است که در این جا می‌خوانم و براستی او خوب می‌دانست زیرا که در عملیات کربلای هشت به دیدار خدا شتافت. پیکر پاک و مطهرش در بین سایر شهدای انقلاب اسلامی در قطعه ۲۹ می باشد.

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

One Comment

  1. ۲۹ فروردین ۱۴۰۰ at ۳:۱۰ ق٫ظ

    حیدری

    پاسخ

    سلام‌به‌تو‌ای‌شهید‌وطن‌باان‌سن‌کمی‌که‌داشتی‌‌‌پاک‌سبک‌بال‌پر‌کشیدی‌من‌به‌حال‌تو‌غبته‌می‌خورم‌

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search