شهید فرامرز شاه حسینی

شهید فرامرز شاه حسینی

نام مستعار: حسین

نام پدر: مرتضی

نام مادر: زینت السادات

تاریخ ولادت: ۱۳۴۶/۵/۲

محل ولادت: تهران

تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱/۲۱

سن: ۲۰

محل شهادت: شلمچه

عملیات: کربلای ۸

گردان: حضرت المهدی(عج)

مزار: تهران – امامزاده علی اکبر چیذر

 

زندگینامه شهید فرامرز شاه حسینی

شهید فرامرز شاه حسینی دوم مرداد ۱۳۴۶، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش مرتضی و مادرش زینت السادات نام داشت. پدربزرگ او شیخ صادق؛ روحانی و مداح اهل بیت بود.

فرامرز دبستان و راهنمایی را در مدرسه فرخ و دوره متوسطه را در هنرستان فیضیه در رشته برق درس خواند و در تمام دوران تحصیل همواره به عنوان شاگرد نمونه مطرح بود.

او از همان کودکی به مسائل مذهبی علاقه نشان می داد و به همراه خانواده در مراسم اهل بیت علیهم السلام شرکت می کرد. در دوره انقلاب نیز در تظاهرات و راهپیمایی‌ها حضور می یافت.

وی در جبهه و پایگاه بسیج محله شان به حسین معروف بود.

او به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. اواخر سال۶۰ از ناحیه بازو مجروح شد اما بلافاصله پس از مداوا به جبهه بازگشت. حسین از سال۶۰ تا پایان سال ۶۵ روزها به تحصیل علم مشغول بود و شبها در بسیج فعالیت می کرد و در این مدت بارها به جبهه ها رفت و در چندین عملیات از جمله کربلای ۵ و ۶ شرکت نمود. سرانجام بیست و یکم فروردین ۱۳۶۶، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش و گلوله به پا شهید شد. مزار او در گلزار شهدای چیذر واقع است.

 

خاطراتی درباره شهید فرامرز شاه حسینی

  • شهید فرامرز شاه حسینی نام «حسین» را برای خودش برگزیده بود و بارها به بستگانش سفارش می کرد که او را با نام حسین بخوانند. او مانند مولا و مقتدای خود امام حسین علیه السلام با ظالمان عصر خود جهاد کرد و مانند او به شهادت رسید و به دیدارش شتافت.
  • هموارهبا دیگران چنان با شادابی برخورد می نمود که همه شیفته اخلاق اسلامی او می شدند.
  • به همه توصیه می کرد در مجالسی که به بطالت می گذرد شرکت نکنند. در مراسم نماز جمعه و جماعت و دعاهای کمیل و توسل شرکت فعال داشت و دیگران را نیز به این کارها تشویق می کرد.
  • همیشه نمازش را اول وقت و حتی المقدور با جماعتمی خواند و بعد از آن قرآن را با صوتی زیبا و دلنشین قرائت می کرد.
  • از آنجا که رشته تحصیلی او برق بود، تبحر خاصی در این زمینه پیدا کرده بود و کارهای برقی بسیج و خانواده شهدا را برای رضای خدا انجام می داد.
  • در زمان بختیار با این که حکومت نظامی بود، عکسی از امام خمینی را با دستان کوچکش بالای سر برد که با شلیک گلوله هوائی ماموران فرار کرد و به خانه ای پناه برد و ماموران موفق به پیدا کردن او نشدند.
  • حسین علاقه زیادی به روحانیت داشت. پدر بزرگش شیخ صادق نیز یک روحانی، استاد قرآن و اخلاق وهمچنین مداح اهل بیت بود. معروف است که ایشان سالها قبل از انقلاب به زیارت کربلا رفته و در حرم مولایش، بعد از نماز صبح و در سجده به دیدار حق شتافته و در همانجا به خاک سپرده شد.
  • حسین همیشه به شهادت یاران شهیدش غبطه می خورد و با خود اینگونه زمزمه می کرد:

یاران چو به راه دوست  جان  بسپردند                  رفتند و مرا ز هجر  خویش  آزردند

چون شمع کنون ز دیده خون می گریم                 ای کاش مرا همره خود می بردند

آخرین باری که به مرخصی آمد، نورانیت چهره اش به خوبی مشخص بود.

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search