شهید ناصر احمدپور ساروقی

شهید ناصر احمدپور ساروقی

 

نام پدر: نوروزعلی

نام مادر: فاطمه

ولادت: ۱۰ شهریور ۱۳۳۷

محل تولد:  خرمشهر

محل سکونت: شهر ری

شهادت: ۲۳ اردیبهشت ۱۳۶۵

محل شهادت: شرهانی

گردان: حضرت علی اکبر(ع)

مزار: تهران – بهشت زهرا

#آرشیو گردان حضرت علی اکبر(ع)

 

زندگینامه شهید ناصر احمدپور ساروقی

شهید ناصر احمدپور ساروجی دهم شهریور ۱۳۳۷، در شهر خرمشهر چشم به جهان گشود. پدرش نوروزعلی، کارمند کمرگ بود و مادرش فاطمه نام داشت.

چهار ساله بود که همراه با خانواده اش به تهران مهاجرت نمود و در شهر ری اقامت گزید.

وی تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. کارمند وزارت بازرگانی بود.

سال ۱۳۵۷ ازدواج کرد و صاحب پنج پسر شد. هم اینک، فرزند اول ایشان در وزارت بازرگانی و فرزند دوم در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی راه پدر را ادامه می دهند.

در تظاهرات و راهپیمائیها عیه رژیم ستم شاهی فعالانه شرکت می نمود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان یک بسیجی مبارز و خیر از تلاش برای استقرار جمهوری اسلامی ایران دست بر نداشت.

بسیج مسجد باب الحوائج شهر ری را بنیان گذاشت ، به عنوان رئیس شورای اسلامی محل انتخاب گردید. و از اعضای قعال بسیج ناحیه مقاومت (مقداد) بود.

او به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۶۵، با سمت فرمانده گردان در فکه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به پهلو و گردن، شهید شد.

مزارش در بهشت زهرای تهران واقع است.

#آرشیو گردان حضرت علی اکبر(ع)

 

نامه شهید ناصر احمدپور ساروقی

شهید «ناصر احمدپور» در روز یکشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۶۵ نامه ای به همسرش نوشته است؛

 

حضور خانواده عزیزم سلام عرض می کنم

سلام علیکم؛

همسر عزیزم راز زندگانی من سلام و علیکم کدام مرا از راه دور بپذیر. خدمت پسران خودم رضا و محمد رضا و برادرم و داش کریم سلام می رسانم رضا جان مواظب مادرت باش به دائی ولی و بهروز بگو مرد باشید و بیاید پیش مامانم باشید به پسر خاله بسیجی بگوید که تو قول داده بودی بیائی پیش مامان بمانی شهناز جان قرار نبود ما حمله کنیم ولی یک دفعه اطلاع دادند عراق قصد حمله دارد و ما را مجهز نمودن و به ما تجهیزاتی دادند.

و قرار است امشب حمله کنیم اگر امشب شهید شوم مرا حلال کن تو را زیاد اذیت کردم راستی به خانواده سلام برسان به زن عمو حاج خانم و پسرانش سلام برسان به مشهدی صمد و منوچهر عزیز و غلامرضا و حسن آقا بستنی فروشها سلام برسان. اگر خط خوردگی دارد مرا ببخش نگران من نباشید خودتان می دانید که یک مثال معروف است بادمجان بم آفت ندارد. مواظب بچه ها باش رزمندگان را دعا کنید. خداحافظ. نامه را می دهم به یکی از دوستانم برایتان پشت کند. خداحافظ

#آرشیو گردان حضرت علی اکبر(ع)

 

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search