شهید مجتبی غیوران
نام مستعار: حسن
نـام پـدر : مهدی
نام مادر: طاهره سجادی
تاریخ تولد: ۲۰/شهریور/۱۳۴۸
مـحل تـولـد : تهران
سـن : ۱۸ سـال
تاریخ شهادت: ۱۸/فروردین/۱۳۶۶
محل شهادت: شلمچه / ماووت
عملیات: کربلای ۸
رجعت و خاکسپاری: ۹ سال پس از شهادت
گردان: حضرت المهدی(عج)
مزار: تهران – بهشت زهرا(س) – قطعه ۵۰ ردیف ۵ شماره ۲۱
زندگینامه شهید مجتبی غیوران
شهید مجتبی غیوران در هشتم شهریور ۱۳۴۸، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش حاج مهدی و مادرش طاهره سجادی خود از مبارزان علیه رژیم طاغوت بودند. که از سال ۱۳۴۰ مبارزه خود با رژیم شاهنشاهی را آغاز کردند. وقتی که مجتبی ۵ساله بود پدر و مادرش در ارتباط با پرونده آمریکاییها و ترور تیمسار زندیپور توسط ماموران ساواک دستگیر و زندانی شدند و تا پیروزی انقلاب و حدود چهار سال محبوس زندانهای ساواک بودند و در این مدت ۴ ساله مجتبی در منزل خاله خود و به سرپرستی وی روزگار گذراند.
وی زمانی که کلاس چهارم ابتدایی بود، به همراه عموی خود در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی شرکت میکرد و در سیزده سالگی و همزمان با شروع جنگ، علیرغم سن کم و مخالفت مسئولان با اعزام او، به مدت دو هفته در جبهه جنوب حاضر شد.
در دی ماه سال ۱۳۶۵ و در بحبوحه عملیات کربلای پنج که جبهههای جنگ به شدت احتیاج به نیرو داشت پیرو پیام حضرت امام (ره) که فرمودند: «جنگ در راس امور است و جوانان جبههها را پر کنند.» در حالی که سال چهارم دبیرستان بود و آن سال کنکور داشت، درس را رها کرد و برای بار دوم عازم جبهه شد. سرانجام یک سال بعد در سن ۱۸ سالگی، نوزدهم فروردین ۱۳۶۶ در عملیات کربلای هشت و در منطقه شلمچه به فیض شهادت نائل آمد.
پیکر مفقود این شهید بزرگوار ۹ سال بعد به زادگاهش بازگشت و در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرای تهران آرام گرفت.
فرازی از وصیتنامه شهید مجتبی غیوران
از دوستان مدرسه ای و… به نحوی حلالیت بطلبید.
حقوقی که به خاطر این سه ماه دریافت خواهد شد، اگر صلاح می دانید همه را به جبهه و برای جنگ و جنگزدگان ارسال دارید.
لطفا از پول خودم حداقل ۱۰۰۰۰ ریال برای جبهه بدهید. دو علت دارد:
یکی کمک به جبهه و دومی اینکه اگر از مال مردم زیاد خورده ام و کم کار کرده ام جبران شود.
در هر صورت باز هم از خدا مدد خواستم و یاری همه را خواستم.
آری در هر صورت باز هم از خدا می خواهم همه ی ما را یاری و مدد عنایت بفرماید.
آثار تولید شده درباره شهید مجتبی غیوران
کتاب مصور «این بار رفتنی ام» شامل گزیدهای از یادداشتها، دستنوشتهها و نامههای شهید مجتبی (حسن) غیوران است.
• گردآوری و تنظیم: گروه فرهنگی شهید محمد دلیری
• انتشارات: نارگل
• تعداد صفحات: ۸۰ صفحه
قسمتی از کتاب:
«اول فروردین ۱۳۶۶ چند روزی از جبهه به مرخصی آمد. وقتی چشمم به او افتاد، یکه خوردم، آنقدر زیبا و نورانی شده بود که نه میتوانستم نگاهش کنم، نه میتوانستم نگاه از او برگیرم. دلم دائما میلرزید و در دل به خود میگفتم: «این حسن رفتنی است!»
دهم فروردین هنگام بدرقه او به جبهه، وقتی چهره نورانی او را بوسیدم، رعشهای به جان و تنم افتاد و به یکباره و با تمام وجود، با تک تک سلولهای بدنم، فراقش را احساس کردم! فهمیدم که این رفتن، بازگشتی ندارد. انگار خودش هم میدانست! بعد از خداحافظی چند قدمی از خانه دور نشده بود که به سمت من برگشت. دست و صورتم را غرق بوسه کرد و با لحنی آرام گفت: «مامان جان! از شما خیالم راحت باشه؟» نتوانستم چیزی بگویم. درونم اضطرابی بود که فقط خدا میداند. اما خب نمیخواستم با اشک و بروز دادن ناراحتی، خیال حسنم را ناراحت کنم. لبخندی زدم و در آغوش کشیدم و بوسیدمش! و دوباره راهیاش کردم. من خود به چشم خویشتن …دیدم که جانم میرود..»