شهید خدابخش ایمانی

شهید خدابخش ایمانی

نام پدر: درویش

تاریخ تولد: ۱۳۵۱

محل تولد: همدان – روستای بهر

تاریخ شهادت: ۲۳ دی ۱۳۶۵

محل شهادت: شلمچه

عملیات: مرحله دوم کربلای ۵

گردان: حضرت علی اکبر(ع)

#آرشیو گردان حضرت علی اکبر(ع)

زندگینامه شهید خدابخش ایمانی

شهید خدابخش ایمانی روز هفتم شهریورماه ۱۳۵۹ در روستای بهر از توابع همدان دیده به جهان گشود.

وی پس از گذراندن دوران کودکی تا سال دوم ابتدایی را در همان محل تولدش به تحصیل پرداخت و سپس به همراه خانواده‌ به شهر قدس نقل‌مکان کرده و در آنجا به تحصیل خود تا سال سوم راهنمایی ادامه داد.

او که علاقه‌ی فراوانی به اسلام و قرآن و جبهه داشت، چون هنوز پانزده سال بیشتر نداشت، با تغییر سن شناسنامه‌ی خود، پس از فراگیری آموزش نظامی در پادگان شهید همت کرج، عازم جبهه شد.

خدابخش در جزیره‌ی مجنون مجروح گردید و برای مداوا به تهران مراجعت نمود و بعد از بهبود نسبی بار دیگر عازم جبهه گردید. او در عملیات کربلای پنج حضوری فعال داشت تا سرانجام در همین عملیات، پس از حماسه‌آفرینی های فراوان به آرزوی خود که شهادت در راه خدا بود رسید.

#آرشیو گردان حضرت علی اکبر(ع)

وصیتنامه شهید خدابخش ایمانی

فرازی از وصیت‌نامه شهید خدابخش ایمانی

مادر جان! ملت ما در حال جنگ است و بر من و تمام ملت ایران واجب است که از کشور و ناموس خود دفاع کنیم،

مادر جان! من می‌دانم که هم اکنون در جبهه‌ها بیشتر به من احتیاج است. از خداوند تبارک‌ و تعالی خواسته‌ام که هر موقع صلاح بداند که مرا از دنیا ببرد، مرگ مرا به‌صورت طبیعی قرار ندهد و شهادت را نصیب من گرداند زیرا شهادت در راه خدا از عسل شیرین تر است.

#آرشیو گردان حضرت علی اکبر(ع)

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search