شهید حسنِ دوست داشتنی!

شهید حسن احسانی نژاد به روایتِ برادر عبدالله آهنگر

من و شهید احسانی نژاد با یکدیگر در سپاه کرج همکار بودیم. یک بار که دلیل تغییر نام خانوادگی اش از جانی به احسانی نژاد را پرسیدم، او ضمن خاطره ای گفت:

یک روز کسی به تعاون سپاه زنگ زد. گوشی را برداشتم و گفتم: جانی هستم بفرمایید. تلفن قطع شد!

پشت بندش دوباره تلفن زنگ خورد. این بار معاونم جواب داد و گفت: سعادت هستم بفرمایید. اما باز هم تلفن قطع شد!

دفعه سوم، کسی که آن طرف خط بود گفت: آنجا مگر دیوانه خانه است؟!… مسئول ندارد؟!…

گفتم: خودم هستم.

گفت: پس اینها چه کسانی هستند که مدام می گویند جانی هستیم و سعادت داریم و…

گفتم: این نام خانوادگی ماست…

شهید احسانی نژاد ادامه داد: جانی به معنی از جان برآمده و دوست داشتنی است، اما اغلب مردم تعبیر به جنایتکار می کردند و این با نامم که حسن بود، سازگاری نداشت. به همین دلیل، احسانی گذاشتم تا ریشه اش با نامم یکی باشد. نژاد را هم خود ثبت احوال اضافه کرد.

او حقیقتا سراسر وجودش حسن بود و نیکویی…

***

یک روز در اتاقش نشسته بود و مشغول انجام کار اداری بود که کسی آمد و از او درخواست کرد برایش نامه ای بنویسد.

چون نوشتن نامه، جزء وظایف کاری اش نبود، خودکارش را عوض کرد! خودکار سپاه را روی میز گذاشت، خودکار شخصی اش را از جیب درآورد و شروع به نوشتن کرد.

شهید احسانی نژاد به شدت روی بیت المال حساس بود.

گنجینه لشکر ۱۰

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search