بچههای گردان تخریب را میتوان شجاعترین افراد دانست…
آنها با جان و تن خود، مستقیم با مرگ دست و پنجه نرم میکردند. همانها که جسم و روح و ارادهشان؛ محکم بود و خلل ناپذیر.
موقع دویدن در صبحگاه جبهه، اغلب شعار هم میدادند. گاهی هم سرود میخواندند. آهنگ خاص و لحن حماسی سرودها، انگار قدرتشان را دوچندان میکرد و با شور و شعفی که حاصل میشد، اگر لازم بود، تا ته دنیا هم میدویدند!…
یکی از آن شعارها این بود:
یک نفر ابیاتی را می خواند و ته هر مصرع، همه با هم، بلند می گفتند: «نرو»
مادرم میگفت جبهه نرو
جبهه میری، بسیج نرو
بسیج رفتی تخریب نرو
تخریب رفتی رو مین نرو
رو مین رفتی هوا نرو
هوا رفتی زمین بیا
درواقع این شعر؛ یکی از شوخیهایشان بود…
اما در عمل، شوخی شوخی، جدی میشد!…
آری! گذشته از شوخی، ماندن در گردان تخریب، دل و جرأت زیادی میخواست. مثلاً از اعزام چند هزار نفری که به لشکر ۱۰ میآمد، شاید ۲۰ نفر داوطلب حضور در گردان تخریب میشدند. گاهی همین تعداد اندک هم، در آموزشهای سخت قبل از عملیات، آب میرفتند و گردانهای رزمی را ترجیح میدادند.
سخت بود…
مین گذاری مقابل خط دشمن؛ سخت بود…
زیر آتش گرفتن همان خطی که خودت مینگذاری کرده بودی؛ سخت بود…
تحمل دلهره کار با مین و احتمال انفجار هر لحظۀ آن، سخت بود…
کار با مینهای سنگینی مثل مین ام ۱۹ که برای انهدام تانک از آن استفاده میشد و هر کدام بیش از۱۰ کیلو مواد منفجرهT.N.T داشت؛ سخت بود…
آری!
تخریبچی ها؛ حقیقتا پسران شجاعی بودند…
روح شهدای اسلام؛ بخصوص شهدای تخریبچی لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام شاد.
بازتولید(برداشت از وبلاگ الوارثین)