خانواده شهید حسن پارساییان :
آن روز مشغول کار بودیم که دیدیم کلاغ ها در اطراف ساختمان غار غار کنان پرواز می کنند.
سر و صدای غریبی ایجاد کرده بودند.
حیران بودیم که این همه کلاغ، از کجا سر و کله شان پیدا شده؟!
نکند حامل خبر بدی باشند!…
دل آشوب شدیم…
به خانه که آمدیم، دیدیم همه جمع شدهاند.
گفتند: حسن مجروح شده.
اما دروغگوهای خوبی نبودند.
دانستم که حسن شهید شده است.
گفتم: از همان روزی که قدم در این مسیر گذاشت، خودم را برای چنین روزی آماده کرده بودم. شهادت؛ گوارای وجودش باشد.
گنجینه ل ۱۰