دل نوشته برادر اسدی در رثای شهید کلهر
لبخند تو خلاصهی خوبی هاست
لختی بخند، خندهی گل زیباست
پیشانیات تنفس یک صبح است
صبحی که انتهای شب یلداست
در چشمت از حضور کبوترها
هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست
رنگین کمان عشق اهورایی
از پشت شیشهی دل تو پیداست
فریاد تو تلاطم یک طوفان
آرامشت تلاوت یک دریاست
با ما بدون فاصله صحبت کن
ای آنکه ارتفاع تو دور از ماست
گاهی زندگی یک آدم میشود معنی یک آیه، گاهی نگاهش که میکنی انگار قرآن تفسیر میشود، لبخند که میزند میشود خود آیه “اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم”
محال است لبخند بزند و حال دلم عوض نشود! خندهاش انگار فرق دارد…!
نه با دهان، که از عمق چشمانش میخندد!
با تمام وجود و از ته قلبش!
از عمق چشمانی که پر از مهربانیست و از ته قلبی که خدا در آن خانه کرده!
و مگر میشود از عمق چشمانش بخندد و خندهاش خدایی نباشد؟
لبخندش انگار آب است روی آتش دلم!
نگاهش که میکنم دلم قرص میشود، وجودم آرام میگیرد و قلبم گواهی میدهد به حضورش، به لبخندش که به کارهایم میخندد و به چشمانش که مثل همیشه بدرقه راهم است!
نگاهش که میکنم حال دلم خوب میشود!
و آنوقت است که حتی در اوج ناراحتی هم به رویش لبخند میزنم!
نگاهش که میکنی انگار جز مهربانی کردن بلد نیست…گاهی باورم نمیشود صاحب این لبخند همان کسی است که نامش لرزه به اندام ارتش تا دندان مسلح عراق میانداخت!
صاحب این لبخند روستازادهایست از ایل بزرگ کلهر، همان کسی که علیرغم بارها مجروحیت پای اعتقاداتش ایستاد و سرانجام در عملیات کربلای پنج که تمام اسلام در مقابل تمام کفر ایستاده بود، شهد شیرین شهادت را نوشید و در جوار رحمت الهی سکنی گزید.
آری امروز نام و یاد سردار شهید حاج یدالله کلهر افتخاری است برای اسلام، انقلاب، ایران، شهریار و روستای باباسلمان.