بیقرارِ شهادت

برادر ابراهیمی درباره شهید سید احمد قریشی:

حاج احمد از یک خانواده متدین وارد سپاه شد. پدرش هم از معاونین و در کرج، فردی شناخته شده بود که در مغازه‌اش و حین کسب، ترور شد.

حاج احمد یکی از بنیانگذاران بسیج کرج بود و مسئولیت های مختلفی داشت. آخرین مسئولیتش پیش از آن که از کرج برود، مسئول ستاد سپاه کرج بود.

شهید قریشی یکی از موثرترین افراد تشکیلات سپاه کرج در قالب برنامه‌هایی نظیر شب‌های غدیر بود که نماد زیادی در سطح شهر داشت.

او بعد از آنکه از کرج رفت، در شکل گیری سازمان بسیج مستعضفین و بعد نیروی مقاومت بسیج نقش مهمی داشت.

در عملیات خیبر تیپی تشکیل شد و ایشان به عنوان مسئول ستاد آن تیپ انتخاب شد و مشغول فعالیت گشت.

حاج احمد قریشی آدم نرمی بود و خیلی راحت ارتباط برقرار می‌کرد. گاهی در جلسات مداحی می‌کرد، با بچه‌ها نشست و برخاست می‌کرد، با آنها شوخی می‌کرد، البته به موقعش هم در کار خیلی جدی بود.

پدرش شهید انقلاب بود و برادرش هم شهید جنگ. خود حاج احمد هم همیشه بیقرار شهادت بود.

بازنشسته هم که شد، دست از فعالیت برنداشت و تازه فعالیتش در نیروی قدس را شروع کرد و راهی سوریه شد.

شجاعت و رشادتش در سوریه، زبانزد بود. دست آخر هم مزدش را گرفت…

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search