نگرانی‌های شهید احمد غلامی

با اینکه در کارزار جبهه و جنگ، خیلی‌ها تشنه‌ی شهادت بودند و دعای خیرشان برای هم شهادت بود، اما حاج احمد دغدغه‌هایش فرق داشت…

همیشه می‌گفت:

برای سلامتی دوستانتان دعا کنید،

بچه‌ها می‌دانید چندین مادر داغدار شده‌اند تا فرمانده‌های با تجربه‌ی ما فرمانده شوند؟

می‌دانید صدها نفر شهید شده‌اند تا احمد ساربان و امثالهم به این تجربه برسند؟

فرمانده‌هان ما در مراکز علمی و دانشگاه فرمانده نشده‌اند،

خاک جبهه‌ای را خورده‌اند که با خون شهدا رنگین شده، پس برای تندرستی و عافیتشان زیاد دعا کنید که انقلاب ما به وجود آنها نیاز دارد.

همیشه قبل عملیات دست به دعا بر می‌داشت و می‌گفت: خدا نکند در این نبردهای سخت و سرعتی دوستان عزیزم را از دست بدهم، چرا که بودنشان در پیروزی ما تاثیر فوق‌العاده دارد.

برگرفته از کتاب خاطرات شهید

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

One Comment

  1. ۸ بهمن ۱۴۰۱ at ۱:۴۰ ب٫ظ

    محمود ملک قاسمی

    پاسخ

    سلام ودرود خدا برشهیدان ایران علی الخصوص 🌷والا مقام احمد غلامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search