نام : کاظم
نام خانوادگی : نجفی رستگار
نام مادر : حاجیه
نام پدر : اصغر
تاریخ تولد : ۱۳۳۹/۱/۳
محل تولد : ری
وضعیت تاهل : متاهل
میزان تحصیلات : دیپلم
سن : ۲۴ سال
تاریخ شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۵
محل شهادت : شرق دجله
عملیات : بدر
رجعت پیکر: پس از ۱۳ سال
یگان خدمتی : لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام
مسئولیت شهید : فرمانده تیپ
مزار: تهران ، بهشت زهرا(س) ، قطعه ۲۴ ردیف ۷۴ شماره ۲۳
نمایه محتوا : گنجینه ل۱۰ / تولید
زندگینامه
کاظم در نخستین روزهای بهار ۱۳۳۹ در جایی به نام اشرف آباد در اطراف شهر ری متولد شد.
مانند دیگر کودکان هفت سالگی به مدرسه رفت و دیپلم گرفت. بعد از آن هم با شرکت در کلاسهای آیت الله مجتهدی و آیت الله امامی کاشانی، تا سطح لیسانس را گذراند. پس از آن در صف عناصر انقلابی قرار گرفت.
وی پس از پیروزی اتقلاب در نهادهای مختلف، به انقلاب اسلامی خدمت کرد.
با شروع غائله تجزیه طلبان ضد انقلاب در کردستان به همراه نیروهای شهید چمران عازم این منطقه شد و آموزشهای چریکی را نیز در آنجا آموخت.
او پس از بازگشت از کردستان به عضویت سپاه در آمد و شش ماه به عنوان مسئول واحد فرهنگی پادگان توحید خدمت کرد. او مدتی نیز در فیروزکوه به تدریس احکام دینی و مسائل نظامی به جوانان و نوجوانان پرداخت. بعد از ۶ ماه فعالیت، مسئولیت واحد عملیات را در پادگان توحید پذیرفت و تا شروع جنگ در این سمت باقی ماند.
* * *
با آغاز جنگ راهی جبهه شد و در عملیات «بیت المقدس» با مسئولیت فرمانده گردان از لشکر حضرت رسول(صلوات الله علیه) شرکت کرد.
حاج کاظم در این زمان طی مأموریتی جهت توانمندسازی نیروهای «حزبالله»، بهعنوان فرمانده گردان به جنوب لبنان اعزام شد و مسئولیت تعدادی از عملیاتها را برعهده گرفت. وی در راه آمادهسازی شیعیان لبنان از هیچ کوششی فروگذار نکرد. مدتی پس از اسارت حاج احمد متوسلیان به ایران بازگشت.
چند ماه بعد در مهرماه ۶۱ ازدواج کرد و چند روز پس از ازدواج راهی منطقه عملیاتی گردید. از حاج کاظم رستگار، یک فرزند به یادگار ماند.
* * *
بازگشت او با تشکیل تیپ دوم سپاه تهران مصادف شد که این تیپ به نام مبارک «سیدالشهدا علیه السلام» مزین شد و با جمعی از یاران و دوستانش، فرماندهی عملیات تیپ را عهدهدار شد.
پس از استعفای حاج علیرضا موحد دانش از فرماندهی تیپ ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام، از آذر ماه سال ۱۳۶۱ تا آبان ماه ۱۳۶۳ فرماندهی این تیپ به عهده شهید کاظم نجفی رستگار قرار گرفت.
شهید رستگار ضمن تقویت و استحکام سازمان تیپ و تغییر توانمندی آن از یک سازمان نوپا و پدافندی، تیپ را در عملیاتهای والفجر مقدماتی – والفجر یک – والفجر دو – والفجر چهار و عملیات خیبر شرکت داده و توانمندی تیپ را به حدی از قدرت رساند که به عنوان یکی از تیپ های عملیاتی برتر در سازمان سپاه مطرح گردیده و قدرت فرماندهی و توان نیرویی آن، دشمن را به هراس وا می داشت.
به دنبال عملیات خیبر، مباحثی بر سر نحوه اداره عملیات ها در میان یگان های سپاه تهران و ستاد کل سپاه ایجاد شد. کاظم رستگار اعتقاد داشت که نیروها قبل از شرکت در عملیات باید خوب آموزش ببینند تا هم تلفات کمتری بدهیم و هم نتیجه بهتری به دست آوریم. او از جمله فرماندهانی بود که برای ایجاد سهولت در فرماندهی جنگ و یکدستی در اداره عملیات ها، داوطلبانه از تمام مسئولیت های خود کناره گرفت و به فاصله مدت کوتاهی، به صورت یک بسیجی ساده در عملیات بدر شرکت کرد.
در آخرین روزهای سال ۱۳۶۳ حاج کاظم ۲۴ ساله بود که در حال شناسایی منطقه، همراه چند نفر از فرماندهان تیپ سیدالشهدا علیه السلام در جریان یک حمله هوایی در شرق رودخانه دجله، هنگام اذان ظهر به شهادت رسید و اثری هم از پیکرش به دست نیامد.
* * *
پیکر پاک شهید کاظم نجفی رستگار، پس از ۱۳ سال در منطقه هورالهویزه تفحص شد و به تهران منتقل گردید و در بهشت زهرای تهران، قطعه ۲۴، ردیف ۷۴، شماره ۲۳ به خاک سپرده شد.
وصیتنامه
-
بسمالله الرّحمن الرّحیم
انا لله و انا الیه راجعون
ستایش خدای عزوجل را که مرا از امت محمد صلّیالله علیه و آله و سلّم و شیعه علی علیهالسّلام قرار داد و سپاس خدای را که با آوردن حق از ظلمت به روشنایی از طاغوت نجاتم داد و مرا از کوچکترین خدمتگزاران به اسلام و انقلاب اسلامی قرار داد.
امیدوارم که خداوند متعال رحمت خود را نصیب بنده گناهکار خود بفرماید و مرا به آرزوی قلبی خود، یعنی شهادت فی سبیلالله برساند که تنها راه نجات خود میدانم و آرزوی دیگرم این است که اگر خداوند شهادت را نصیب بنده گناهکار خود کرد، دوست دارم با بدنی پاره پاره به دیدار الله و ائمه معصومین بهخصوص سیدالشهدا علیه السلام بروم.
من راهم را آگاهانه انتخاب کردم و اگر وقتم را شبانهروز در اختیار این انقلاب گذاشتم، چون خود را بدهکار انقلاب و اسلام میدانم و انقلاب اسلامی گردن بنده حق زیادی داشت که امیدوارم توانسته باشم جزء کوچکی از آن را انجام داده باشم و مورد رضایت خداوند بوده باشد.
پدر و مادر و همسر و برادران و خواهران و آشنایانم مرا ببخشند و حلالم کنند و اگر نتوانستم حقی که بر گردن من داشتند ادا کنم، عذر میخواهم برای پدر و مادر و خواهران و برادرانم از خداوند طلب صبر مینمایم و امیدوارم تقوا را پیشه خود قرار دهند.
از همسرم عذر میخواهم که نتوانستم حقش را ادا کنم و چه بسا او را اذیت فراوان کردم و از خداوند طلب اجر و رحمت برای او میکنم که در مدت زندگی صبر زیاد بهخاطر خداوند انجام داد و رنجهای فراوان کشید.
از تمام اقوام و آشنایان و دوستان طلب حلالیت و التماس دعا دارم؛ بهعلت وضعیت جنگ مدت سه سال که در جبهه بودم، نتوانستم امر واجب خدا یعنی روزه را انجام بدهم. همچنین در رابطه با خرید خانه به مبلغ ۲۲۳ هزار تومان از علی تاجیک و ۶۵ هزار تومان از حسین کاوکدو و ۱۰ هزار تومان از حاج محمد علی دولابی قرض کردم و مبلغ ۳۰ هزار تومان از همسرم که خانه برای همسرم است و موتورم را برای جبهه در نظر گرفتم.
والسلام
کاظم نجفی رستگار
ساعت ۹ شب مورخ ۳ اسفند ۱۳۶۲
شرق بصره (جفیر)
خاطره
- خاطره ای از همسر شهید:
پس از عملیات والفجر مقدماتی به تهران آمد و مرا همراه مقداری اسباب و اثاثیه با خود به دزفول برد.
آنجا به من میگفت: تو همرزم من هستی. من در جبهه و تو در شهر دزفول، زیر موشک، دوران جنگ را میگذرانیم.
این نوع زندگی نیز شیرینی و حلاوت خاصی دارد، من سه سال در دزفول، اهواز، اسلام آباد و کردستان با او همراه بودم.
آثار
- مستند
یک قسمت از مجموعه «فرماندهان» درباره سردار شهید حاج کاظم رستگار؛ فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام است.
- ماهنامه
ماهنامه شماره ۱۵۲«شاهد یاران» درباره زندگینامه سردار شهید حاج کاظم نجفی رستگار است. ۱۷ مصاحبه با خانواده و همرزمان شهید در آن آورده شده است. در این ماهنامه به بررسی نقش فرهنگی، قدرت نظامی، عملیات های دفاع مقدس و نحوه فرماندهی تیپ۱ سیدالشهدا علیه السلام توسط این شهید پرداخته شده است. از دیگر محور های اصلی این ماهنامه روایت خصوصیات اخلاقی و روحی فرمانده تیپ سیدالشهدا علیه السلام از زبان همسر، برادر و همرزمانش است.
صاحب امتیاز: بنیاد شهید و امور ایثارگران
- کتاب
کتاب «رستگاری در جزیره» کتاب مصور، مشتمل بر داستانهای کوتاه درباره زندگی و خاطرات سردار شهید کاظم نجفی رستگار؛ فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام این داستانها از زبان ۳۲ تن از نزدیکان و آشنایان شهید روایت شدهاند.
نویسنده: محمدعلی آقامیرزایی
سال چاپ: ۱۳۹۷
تعداد صفحات: ۴۳۶
جلسه نقد و بررسی کتاب «رستگاری در جزیره»؛ زندگینامه سردار شهید کاظم نجفی رستگار، به همت نشر شاهد برگزار شد.
محسن رضایی در سال ۱۳۸۹ سخنانی درباره وقایع زمان جنگ و شهید کاظم نجفی رستگار بیان کرد.
محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسدارن و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در سخنانی که سال ۱۳۸۹ بیان کرده است توضیح میدهد:
در عملیات «خیبر» تیپ ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام وارد عمل شد. پس از آن عملیات، ابهاماتی در بین فرماندهان پدید آمد، چون عملیاتهایی که پس از فتح خرمشهر مثل «رمضان»، «والفجر مقدماتی» «والفجر ۱» و خیبر به نتایج مطلوبی نرسیده بود.
در بین برخی فرماندهان همچون شهید رستگار و شهید «حمید بهمنی» (مسئول عملیات تیپ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام) ابهاماتی به وجود آورده بود که باید به همین سبک به جنگ ادامه دهیم یا سبک دیگری را برگزینیم؛ بنابراین، نظراتی در سپاه تهران شکل گرفت که این نظرات مدتا درباره نحوه ادامه عملیاتها بود
یک گروه سیاسی هم با محوریت «اکبر گنجی» در پادگان امام حسین (ع) بود که تلاش کردند، از این اعتراضات به سود خودشان بهره ببرند؛ برای همین، در منطقه ۱۰ سپاه که مرکزش تهران بود و پادگان حضرت ولیعصر(عج) اعتراضاتی شکل گرفت.
پس از اینکه امام راحل پیامی دادند، امتحان سختی بوجود آمد، آنهایی که مانند شهید رستگار و شهید بهمنی ولایی و پیرو امام (ره) بودند به فرمان امام تمکین کردند و به جبهه برگشتند و جنگیدند و گروهی دیگر امثال اکبر گنجی که از همان آغاز هم امام (ره) را قبول نداشتند سپاه را ترک کردند و به جبهه هم نیامدند.
زندگی شهید رستگار نشان میداد که این شهید بزرگوار یک ولایتی آزاده بود و در عین اینکه ولایتپذیر بود، اشکالات و معایبی را که در صحنه جنگ و نبرد میدید، آشکارا طرح میکرد و در حقیقت، شهید رستگار به معنای واقعی یک ولایتی آزاده بود.
آزادمنشی و آزادگی او مبنای ولایتپذیری او بود. به همین دلیل بود هر مطلبی را که حق میدانست، پیگیری و دنبال میکرد و هر مطلبی که امام میفرمودند را نصب العین و راهنمای خود قرار میداد.
- شعری درباره حاج کاظم رستگار
می خوام از دلای بیقرار بگم
می خوام از قربونیای یار بگم
با اجازه از تموم شهدا
می خوام از کاظم رستگار بگم
اونکه فرماندهی لشگرم بوده
همیشه سایش روی سرم بوده
پیرو راه امام حاج کاظمه
یه بسیجی تمام حاج کاظمه
افتخار بچه های شهرری
میشه گفت تو یک کلام حاج کاظمه
لشگر دهی میدونه همیشه
هیچ کسی حاج کاظم ما نمیشه
آخرش مزدشو از خدا گرفت
درد کهنهی دلش شفا گرفت
عملیات پر از غرور بدر
شرق دجله بوی کربلا گرفت
این خبر پیچید میون بچه ها
حاجیام شد زائر کرببلا
دعاش این بود تک و تنها بمونه
بدنش تو بیابون جا بمونه
ذکر یا فاطمه الزهرا به لب
بی مزار شبیه زهرا بمونه
بعد سیزده سالی که دلا رو برد
با تنش شمیم زهرا رو آورد
هنوزم میاد صدای گریه هاش
نوای حسین حسین و ناله هاش
هنوزم وقتیکه روضه میخونیم
گوشهی هیئت ما خالیه جاش
عاشقی دردیه درمون نداره
دل عاشق سر و سامون نداره
دختری که روی بابارو ندید
تو خیالش عکس باباشو کشید
همه خاطرات زندگیش شده
درد دل کنار یک عکس شهید
دخترا وقتیکه بی بابا میشن
وارث مادرشون زهرا میشن
آخه زخم سینه رو نمک زدن
شعله بر بال و پر ملک زدن
عزادار پدرش بود به خدا
مادرم فاطمه رو کتک زدن
کیه که تو کوچه ها کمک میخواد
صدای ناله ی فاطمه میاد
شهدا مقتداشون فاطمه بود
نمک روضه هاشون فاطمه بود
روضه ای که درمیومد پای اون
صدای ناله هاشون فاطمه بود
آخه سیلی بغض این گلوم شده
کوچه ها خیلی گرون تموم شده
ما که جا مونده از این سلسله ایم
جون به لب شده از این فاصله ایم
یعنی میشه که ما هم شهید بشیم
ببینیم میون این قافله ایم
آخرش حاجتمو من می گیرم
به روی پاهای آقام می میرم
تقدیم به روح بزرگ سردار شهید حاج کاظم رستگار
قاسم نعمتی