شهید احمد بقرایی نسب

نام : احمد

نام خانوادگی : بقرایی نسب

نام مادر : شاه خانم

نام پدر : وفاعلی

تاریخ تولد : ۱۳۴۶

محل تولد : ورامین، روستای اسماعیل آباد

وضعیت تاهل : مجرد

میزان تحصیلات : سوم دبیرستان انسانی

سن : ۱۹ سال

تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۲/۱۳

محل شهادت : فکه

عملیات :

گردان: نامشخص

یگان خدمتی : لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام

مزار : تهران، بهشت زهرا(س)، قطعه ۵۳ ردیف ۵۳

  • وقتی به دنیا آمد نمی‌توانست خوب تنفس کند. در حالیکه خانواده ناامید از زنده ماندنش شده بودند، خداوند دوباره او را به آنها بخشید.
  • در تحصیل بسیار کوشا و علاقمند بود اما به شوق جبهه درس را رها کرد.
  • ۱۵ سال بیشتر نداشت که به جبهه رفت.
زندگینامه

شهید احمد بقرائی نسب در سال ۱۳۴۶ در خانه‌ای استیجاری در جنوب شهر تهران دیده به جهان گشود.

با رسیدن به سن ۷سالگی و بازگشایی مدارس در سال۱۳۵۳ با اشتیاق و علاقه‌ی فراوان وارد مدرسه شد و در دبستان میثاق مشغول تحصیلات ابتدایی شد. آن روزها مصادف بود با اوج فعالیت‌های انقلابی و احمد هم در تظاهرات علیه رژیم پلید شاهنشاهی شرکت می‌کرد و فعالیت زیادی داشت.

او تحصیلاتش را در مدرسه راهنمایی هجرت و سپس دبیرستان حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) ادامه داد. پس از موفقیت در کلاس سوم دبیرستان، تحصیل را نیمه تمام رها کرد و راهی جبهه گردید.

پس از عضویت در بسیج و گذراندن دوره‌های مختلف آموزشی در چند پادگان از جمله پادگان امام حسین (علیه السلام) تهران از طریق همان پایگاه عازم جبهه‌های کردستان شد و در عملیاتهای مختلف از جمله بازپس‌گیری و پاکسازی مناطق از لوث وجود منافقین کوردل شرکت جست و پس از چندی راهی خطوط عملیاتی جنوب کشور شده و در عملیاتهای مختلفی همچون عملیات پیروزمندانه بیت‌المقدس و حضرت رسول‌الله (ص) که در منطقه عملیاتی فکه جریان داشت حضور فعالانه داشت.

وی در امر بازپس‌گیری منطقه فکه در عملیات پیروزمندانه و کفر ستیز حضرت رسول‌الله (ص) و در حالیکه شهادتین بر لب داشت با اصابت ترکش بزرگی که سینه مبارکش را شکافت، به فیض شهادت رسید.

 

وصیتنامه

وَلا تَقولوا لِمَن یُقتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ أمواتٌ بَل أحیاءٌ وَلکِن لا تَشعُرونَ

آنکس را که در راه خدا کشته شد مرده نپندارید، بلکه او زنده است و لیکن همه شما این حقیقت را نخواهید دانست.

با سلام بر منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و با درود بر سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام) و با درود بر امام امت آن قلب تپنده امت و با درود بر روان پاک شهدائی که همچون شمع سوختند تا دیگران از نور آنان استفاده کنند و با درود بر خانواده شهدا و پدر و مادر گرامیم وصیتنامه‌ای را که هرچند کلمات آن ناقص است ولی برای اینکه یادگاری از خود جای گذاشته باشم می‌نویسم.

گواهی می‌دهم به وحدانیت و یگانگی‌ات ای خدائی که شایسته عبادتی و از درگاهت آمرزش می‌طلبم که نتوانستم آن طوری که باید و شاید به آنچه فرمان داده بودی عمل کنم.

خدایا با همه این گناهانم از درگاهت خواستارم که با غفلت با من رفتار کنی و مرگ مرا همچون مرگ محمد (صلی الله و علیه و آله) و آل او قرار ده. و مرا با شهیدانت محشور بگردان.

و ما برای اینکه رضای خدا را به دست آوریم باید بهترین اعمال را که خداوند فرموده را انجام دهیم و به گفته حضرت رسول (صلی الله و علیه و آله) یکی از مهمترین اعمال: جهاد در راه خدا است و این دنیایی که هیچگاه جای ماندن نبوده و نیست و دیر یا زود باید بار سفر را بست و از این دیار به دیار دگر راهی شد، چه بهتر است که این رفتن برای دفاع از حق مظلومین و برپا کردن عدالت الهی باشد. پس بیائیم از این دنیای فانی دل بکنیم و به صف یاران خدا بپیوندیم و من نیز برای ادای حق خود نسبت به خدا و مسلمانان این راه را انتخاب نمودم و امیدوارم که خداوند از من قبول گرداند.

و سخنی با پدر و مادر می‌گویم که با هزاران دشواری و سختی مرا بزرگ کردند. از شما پدر و مادر گرامیم می‌خواهم که مرا حلال کنید و با شهادت من هیچگونه خللی در وجودتان ایجاد نشود و شکر خدا را به جای آورید که این چنین سعادتی نصیبتان گردیده است و هر موقع که دلتنگ شدید و خواستید برای من گریه کنید به یاد عاشورا و شهادت امام حسین (علیه السلام) و یارانش بیفتید و برای آنها گریه کنید.

و شما ای برادرانم محمد و ابوالقاسم، شما نیز همچون امام سجاد وظیفه‌ای دارید که پیامهای شهدا که خواستار اسلام و برپایی عدل بوده است را به مردم برسانید که هرگز مثل مردم کوفه امام را تنها نگذارند و دنباله رو راه شهیدان باشند و کارهائی که رضای خدا در آن است را انجام دهند و به جمله‌ای که آنان که رفتند کار رفتند کار حسینی کردند و آنهائی که ماندند کار زینبی باید کنند عمل شود.

و ای خواهرانم، شما نیز می‌توانید با حجاب و صبر خود همچون زینب دنباله‌رو راه شهیدان باشید.

و در آخر بگویم مقدار پولی که دارم خمس آن را بدهید و ۵۰۰ تومان آن را از طرف من به فقرا رد مظالم بدهید که شاید من پولی به کسی بدهکار بوده‌ام و فراموش کرده باشم و باقیمانده آن را خرج کفن و دفنم کنید و یک سال نماز و ۳۰ روز روزه قضا دارم که آن را به جا آورید و اگر جنازه من به دست شما رسید در بهشت زهرا دفن کنید.

به امیدی که خون من قطره‌ای از سیلی باشد که درخت خشکیده اسلام که به دست رزمندگان آبیاری شده است باشد و به امید فرج امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نصب پرچم لا اله الا الله در تمام دنیا.

والسلام

وصیتنامه احمد بقرائی نسب

مورخ ۸/۲/۱۳۶۴

خاطره
  • خانواده شهید

احمد وقتی به دنیا آمد به سختی نفس می‌کشید به طوریکه دیگر خانواده از زنده ماندنش دل بریدند. لذا می‌خواستند که او را برای دفن کردن به گورستان ببرند که ناگهان این کودک به اذن آفریدگارش به دنیا بازگشت.

 

  • برادر شهید

احمد تعصب بسیاری نسبت به نظام جمهوری اسلامی و بخصوص امام خمینی داشت، تا جایی که بر درب منزل نوشته بود:

هرکه باشد بر خمینی بد گمان

حق ندارد پا نهد در این مکان

نمایه محتوا : گنجینه ل ۱۰

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search