خاطره سردار فضلی درباره شهید کلهر
در مقطعی ما در تیپ المهدی(عج) بودیم. در عملیات بیت المقدس باید یک تک پشتیبانی انجام میدادیم و بعد میرفتیم برای عملیات اصلی.
بچهها پیشروی کرده بودند و ما هم سوار بر جیپ، از نیروها سبقت گرفته بودیم. آنقدر رفته بودیم جلو که گیر افتادیم وسط عراقیها. آنها با پیامپی افتادند دنبالمان، ما هم سوار بر جیپ، میگریختیم. در همین تعقیب و گریز، ما مسیر را گم کردیم و نمیدانستیم از کدام مسیر باید برگردیم.
در آن بیابان رملی، یکدفعه سر و کلۀ یک میخ بزرگ هم پیدا شد! رفت در یکی از لاستیکهای جیپ و آن را پنچر کرد. زاپاسمان هم پنچر بود.
حالا دیگر پنچری ماشین هم به مشکلاتمان افزود. تشنه و گرسنه، گم شده بودیم میان تپههای رملی فکه، بدون نقشه. حتی شمال و جنوب را هم نمیتوانستیم تشخیص بدهیم.
با شهید کلهر تماس گرفتیم و راهنمایی خواستیم.
او از طریق تک درختی که آنجا بود و نشانیاش را دادیم، فهمید کجای منطقه هستیم. یکساعت بعد، کلهر با آب و غذا و زاپاس، رسید و نجاتمان داد.
این اتفاق برای من خیلی جالب بود چون ما ۲۰روز قبل از شروع عملیات آنجا بودیم برای شناسایی. اما او به خوبی توانسته بود دوباره آن منطقه را پیدا کند.