شهید حمید قربانی

نام : حمید

نام خانوادگی : قربانی

نام مادر :

نام پدر : امیر

تاریخ تولد : ۱۳۴۵

محل تولد :

وضعیت تاهل : متاهل

میزان تحصیلات : سوم راهنمایی

سن : ۲۰ سال

تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۳

محل شهادت : شلمچه

عملیات: مرحله دوم کربلای۵

مسئولیت: مسئول روابط عمومی

یگان خدمتی : لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام

گردان: حضرت علی اکبر(ع)

مزار : بهشت فاطمه – قطعه ۱ – ردیف ۱ – شماره ۲

زندگینامه

حمید قربانی در یازدهمین روز دوازدهمین ماه سال ۱۳۴۳ در تهران به دنیا آمد. هنوز کودکی بیش نبود که پدرش را از دست داد و تحت سرپرستی مادرش قرار گرفت. تحصیلات خود را تا سال سوم متوسطه ادامه داد و زمان مبارزات انقلابی به جمع انقلابیون پیوست.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در انجمن اسلامی دبیرستان شهید عالمی واقع در شهر قدس و بسیج فعالیت داشت و سپس روابط عمومی بسیج سپاه پاسداران را تشکیل و خود نیز مسئول آن شد. در رشته خطاطی و نقاشی نیز فعالیت داشت.

چندین بار به جبهه اعزام شد. در آنجا مسئول روابط عمومی سپاه بوکان بود.

در سن ۱۹ سالگی ازدواج نمود که حاصل آن؛ ۲ فرزند دختر و ۲ فرزند پسر است.

پس از ازدواج به عضویت سپاه در آمد. مدتی نیز مسئول روابط عمومی بسیج شهرک قدس بود.

آخرین بار با سپاهیان حضرت محمد(ص) راهی جبهه شد و در عملیات کربلای ۵ شرکت و در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل گردید.

وصیتنامه

بسم الله الرحمن الرحیم

یا ایها الذین آمنوا هل ادلکم علی تجاره تنجیکم من عذاب الیم تومنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم ذالکم خیر لکم ان کنتم تعلمون .

ای کسانی که ایمان آورده اید آیا شما را به تجارتی سودمند که شما را از عذاب دردناک (آخرت) نجات بخشد دلالت کنم ؟ آن تجارت این است که به خدا و رسول او ایمان آورید و به مال و جان در راه خدا جهاد کنید این کار از (هر تجارت) اگر داند باشید برای شما بهتر است (صف آیه ۱۱)

پروردگارا آن قدر پست و کثیفم که لیاقت راز و نیاز با تو را در خود نمی‌بینم و چنان می پندارم که بی‌سؤال مرا به اعماق جهنم خواهی فرستاد. ولی نه !توبخشنده و مهربانی تو که ستار العیوبی و عیب های مرا پوشاندی تا پیش خلق خجل نباشم ،تو توبه پذیری ، پس ای توبه پذیر ،توبه این بنده ذلیل و خوارت را بپذیر .

آیا آن قدر به من نعمت ها عطا کردی که شکر آن نعمت ها ننمودم و شاید کفران نیز کرده باشم .

بارالها :چه بسا رهبری چون خمینی که معجزه توست در قرن حاضر به ما عطا کردی و ما شکرانه آن را به جا نیاوردیم ، پس ای عذر پذیر تو را به حق حسین (ع) از سر تقصیرات ما بگذر و بر ما به رحمتت نه با عدلت برخورد کن.

خدایا با آنکه دارای نفسی پست هستم ولی از تو می‌خواهم مرگ در بستر را از من دور نمایی و شهادت را نصیبم نمایی و همچنین از تو می‌خواهم که شهادت مرا طوری مقر نمایی که در آخرت نزد حسین(ع) شرمنده نباشم .

اماما: آن چنان سعی داشتم که تو را بشناسم و کردارت را سر مشقم و گفتارت را راهنمایم و ایمانت را مقتدایم

قرار دهم ، ولی نه ،من آن قدر ضعیفم که گنجایش شناخت عظمت های تو را ندارم و هر چه قدر از تو بدانم هیچ نمی دانم .

تا بدان جا رسید علم من                                 تا بدانم همی که نادانم

پس ای وطن من ، ای روح کالبد من و ای ایمان من : تو را به حق مادرت ، تو را به حق بازوی شکسته زهرا قسم که در دنیا برایم دعا خیر کن و در آخرت شفاعتم نما .

دنیا به گوش باش این مطلبی است که از دل و ایمان یک رزمنده ایرانی بپاست . من با آگاهی کامل این راه را انتخاب‌کردم و پا به عرصه جهاد گذاشتم تا ناآگاهان دنیا بفهمند که با تحکم ایمانتان جان می‌دهیم و شهادت را به جان می‌خریم که شاید پرتو خونمان ظلمت جهل را از دل این زذیلان بزداید و حق را دریابند . پس ای خدا مرا در این امر موفق بدار.

امت مسلمان و قهرمان و شهید پرور ایران : من در برابر حماسه هایی که شما آفریدید دینی برگردنم احساس می‌کردم که نتوانستم آن را ادا کنم پس مرا حلالم کنید و لازم به تذکر است که ای عزیزان شما را به شهید عطشان کربلا قسمتان می دهم ، مبادا امام را تنها گذارید ، مبادا با کمبود پشت به او کنید این را بدانید که اگر بخواهید پیرو اسلام محمدی (ص) باشید همانا پرچمدار اسلام محمد(ص) ‌امام خمینی است پس از او جدا نشوید .پدرم سال ها زحمت برایم‌کشیدی تا مرا بزرگ‌کردی ولی در طول‌این مدت من نتوانستم و نمی‌توانستم قدر زحماتت را به جا آورم ، از تو می خواهم مرا حلال کنی وتقوی خدا را پیشه کنی که در آخرت رستگار شوی .

همسرم بیش از دو سال و چندی نیست که با تو ازدواج نموده و پیوند زندگی داده ام ولی در همین مدت تو با صبرت در مقابل نبودن های من ومشکلات زندگیمان آن چنان درس به من دادی که راه شجاعت و دلاوری را پیشه کردم و دنیا مأنوس من نشد تو بعد از شهادت من باید همچو زینب تحمل مصیبت نمایی و یتیم‌نوازی

کنی ولی مبادا رفتارت طوری باشد که ‌دشمن از رفتارت سوء استفاده کند . در شهادت من  برایم هرگز گریه

مکن و بلکه بر تن بی سر حسین (ع) آن سردار مظلوم کربلا و بر دل داغدار زینب آن شیر زن نینوا گریه کن که گریه بر حسین است که انقلاب آفرین است .

همسرم زهرا (س) را سیلی به گوشش زدند مبادا تو بر گوش زهرای من سیلی بزنی پهلوی زهرا (س) را شکستند مبادا زهرای مرا آزار دهی .

همسرم لیلا در کربلا داغ های زیادی دیده ، داغ عزیزانش را دیده مبادا تو لیلای مرا کاری کنی که نبود من برایش داغ باشد . مبادا او را آزار رسانی .

برادرانم من تاکنون خود را کوچکتر از آن می دیدم که شماها را نصیحت کنم ولی اکنون شما در مقابل خون شهدا مدیون هستید . من به شما می‌گویم اگر تاکنون در پی دنیا دویدید لذات دنیا را چشیدید آیا به نتیجه ای رسیدید ، عاقبت نگر باشید آیا در این راه که پیش گرفته اید عاقبتی هست ، بیایید حالا هم دیر نشده است ، با دنیا وداع کنید و قدری به خودتان و به آخرتتان برسید تا همین جا هم که زیان کردید بس است .

برادرانم : این را بدانید که دنیا چون ماری است که اگر دست بر آن بکشید بسیار نرم است ولی چون نزدیکش شوی آن چنان تو را نیش می زند که از پای در آیی.

پس فریب ظاهر دنیا را نخورید بیایید از دنیا کمی فاصله بگیرید . دنیا اگر به شما سخت بگذرد عاقبت خوشی دارید ولی اگر دنیا برای شما خوش باشد آخرت نابهنجاری خواهید داشت .

مراره الدنیا حلاوه الاخره و حلاوه  الدنیا مراره الاخره .

ضمناْ وصیت اموال و مسائل خانوادگی در منزل است .

والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته به امید پیروزی نهایی رزمندگان اسلام .

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار .

۶۴/۵/۲۳

نمایه محتوا : آرشیو سایت گردان حضرت علی اکبر(ع)

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search