شهید سید امیر میرحبیبی

نام: سید امیر

نام خانوادگی: میر حبیبی

نام مادر: زهرا

نام پدر: سید آیت االله

تاریخ تولد: ۱۳۴۵/۴/۲۷

محل تولد: تهران

وضعیت تاهل:

میزان تحصیلات:

سن: ۲۰ سال

تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۲

محل شهادت: شلمچه

عملیات: مرحله دوم کربلای۵

گردان: حضرت علی اکبر(ع)

سمت: پیک گردان علی اکبر(ع)

یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه‌السلام

مزار: کرج، امامزاده محمد

نمایه محتوا: آرشیو سایت حضرت گردان علی اکبر(ع)

زندگینامه

سید امیر در تیر ماه ۱۳۴۵ در یکی از محله های جنوب تهران پا به عرصه وجود نهاد و پس از چندی به همراه خانواده به شهر کرج نقل مکان نمود و دوران کودکی و نوجوانی را در محله ای بنام خلج آباد سپری کرد. مقطع ابتدائی را در دبستان محمد یزدی و مقطع راهنمایی را در مجتمع کمیل کرج به اتمام رساند و در دبیرستان شهدای انقلاب کرج ثبت نام نمود.

فعالیت او در بسیج (پایگاه شهید چمران) از اوایل سال ۱۳۵۹ شروع و بعنوان یک بسیجی فعال تا هنگام شهادت ادامه یافت.

سید امیر در سال ۱۳۶۳  برای اعزام به جبهه ثبت نام و دوران آموزشی را در پادگان امام حسین علیه السلام به مدت ۴۵ روز سپری و در اواخر اردیبهشت همان سال با دیگـر رزمندگان به جبهه اعزام شد. مدت سه ماه در مناطق جفیر و خرمشـــــــهر با انواع توپهای ضد هوایی مشغول پدافند بود و بعد از اتمام مأموریت به ادامه تحصیل خود پرداخت.

وی مجدداً در زمستان سال ۱۳۶۴ به عنوان بسیجی داوطلب به جبهه اعزام و در عملیات پیروزمند والفجر ۸ و عملیات ایذایی ام الرصاص به عنوان پیک گردان حضرت علی اکبر علیه السلام انجام وظیفه کرد و در آن عملیات در اثر موج انفجار چشمانش دچار آسیب شد و برای درمان به مرخصی آمد و پس از بهبودی به جبهه ها رهسپار گردید.

سید امیر سرانجام در عملیات بزرگ کربلای ۵ در منطقه شلمچه شرکت و به عشق رسیدن به کربلای حسینی و انجام وظیفه رشادت های فراوانی از خود نشان داد و در مورخ ۲۵ / ۱۰ / ۱۳۶۵ به آرزوی دیرین خود که لقاء پروردگارش بود رسید و به فیض رفیع شهادت نائل آمد. از خصوصیت های اخلاقی ایشان می توان به تقوا، اخلاص، شجاعت، ولایت پذیری و وفای بعهد اشاره کرد. رابطه اش با خانواده بسیار محترمانه بود و همه از اخلاق و رفتار او راضی بودند و با مردم نیز چنین رفتاری داشت و به حسن خلق معروف بود.  مزار شریفش در جوار امام زاده محمد علیه السلام در کنار دیگر شهدا می باشد و زیارتگاه اهل یقین است.

دستنوشته

قسمتی از دست نوشته شهید  سید امیر میرحبیبی

یک ندائی درون مرا مرتب صدا  می زند و مرتب به من گوشزد می کند هجرت کن از این دنیای فانی بگذر و مرا مرتب به جبهه  می خواند آن ندا به من می گوید اگر اینجا بمانی فاسد می شوی تو متعلق به اینجا نیستی و باید سفر کنی.

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search