فتح سنگرها

سیزدهم آبان یادآوری دیگری دارد و آن گرامیداشت دانش آموزانی است که در عرصه‌‌های دفاع از تمامیت ارضی کشور حضوری پررنگ و موثر داشتند و با احساس وظیفه و تکلیف دینی، میهنی به جبهه‌ها شتافتند و دشمنان متجاوز را به عقب راندند. آنان با حضور در بسیج و فعالیتهای خالصانه و عمیق در شهرها- بخش‌ها و هرکجا که وجودشان منشاء گشودن گره بود، خدمات رسانی کردند و نقش آفرین شدند. عملیات هایی که با حضور پر رنگ دانش آموزان در کنار رزمندگان پاسدار – ارتش و سایر نیروهای مسلح، تحقق یافت و بسیج دفتر خاطرات بیشماری از حماسه سازی‌‌های ایشان دارد و امام سفر کرده در وصف آنان چه زیبا و ماندگار فرمودند: بسیج مدرسه‌ی عشق است و از خداوند می‌خواهم که با بسیجیانم محشور فرماید.

دانش آموزان در هشت سال دفاع مقدس، پر شور و داوطلبانه و باعشق و اعتقاد عمیق قلبی به جبهه‌ها شتافتند و کم نبود شهیدان شاهدی از قافله ایشان که سنگر‌ها و مناطق عملیاتی را با نثار خون خویش، عطرآگین نمودند.

دانش آموزان در سه سنگر مهم نقش آفرینی کردند، سنگر نخست جبهه‌ها بود و آوردگاه حماسه سازی، سنگر دوم تحصیل و علم آموزی و سنگر سوم دفاع شهری و مقابله با دفع اشرار و منافقین و دشمنان داخلی بود، همان منافقین که سر سپرده شدند و با پشت کردن به میهن اسلامی و مردم متدین و انقلابی در حرکتی مسلحانه، قصد ناامن کردن شهرها را داشتند و البته مرتکب جنایات بسیاری هم شدند، اما حضور دانش آموزان بسیجی عرصه را برای ادامه‌ی تجاوزات ایشان تنگ کرد و به تقابل با آنها پرداختند.

اما آن سوی نقش آفرینی دانش آموزان بسیجی در شهرها و پشت جبهه‌ها، همان خدمات رسانی‌‌های مخلصانه و بدون مزد و جانفشانی‌‌های ایشان بود. در جنگ فرسایشی شهرها آن هنگام که رژیم متجاوز عراق در مواجهه و مقابله با رزمندگان اسلام یارای مقاومت نداشت و از فتوحات و پیشروی‌‌های سپاه اسلام به خشم می‌آمد، مذبوحانه و در نهایت درماندگی اقدام به حملات موشکی و هوایی به شهرها می‌کرد و مردم را به خاک و خون می‌کشید و برای دشمن متجاوز تفاوتی نمی‌کرد چه کسانی هدف این حملات هوایی و موشکی قرار می‌گیرند. مردان- زنان – کودکان – سالخوردگان – بیماران – بیمارستان ها – مکان‌‌های عمومی – نماز جمعه – مدارس – دانشگاه‌ها – مراکز ورزشی و… او دیوانه وار و از فرط خشم و البته اضطراب بمب و موشک روان شهرها می‌کرد.

بسیجیان دانش آموز به محض اصابت این بمب‌ها و موشک‌ها همگام با نیروهای امدادی سپاه و سایر نیروهای کمک رسان در کمک رسانی به آسیب دیدگان و خروج مجروحان از زیر آوار و نجات مصدومان در صف اول فداکاری‌ها و حماسه سازی بودند.

این حضور قابل تکریم دانش آموزان بسیجی شب و روز نمی شناخت و در هر شرایطی که ایجاب می‌کرد حضور موثر خویش را محقق می‌ساختند.

دانش آموزان بسیجی با حضور و عضویت در ستاد مقابله با حوادث شهرها آماده هر نوع کمک رسانی و امداد و نجات و همچنین دفع اشرار و منافقین بودند.

در جبهه‌‌های دفاع مقدس بسیاری از همین دانش آموزان در قد و قواره افسران و نیروهای بعثی ظاهر شدند و آنان را به اسارت گرفتند و شجاعت و ایمان و تحود دانش آموزان بسیجی آنچنان بر هیبت نیروهای عراقی غلبه کرد که سراسیمه با اضطراب و ترس و دست هایشان را بالای سر می‌بردند و با بیان: دخیل یا خمینی، دخیل یا خمینی! تسلیم می‌شدند و صحنه‌‌های ماندگاری از شور و شعور و تعهد و اخلاص بسیجیان دانش آموزان ماندگار و در دفتر حماسه‌‌های دفاع مقدس به ثبت رسید…

نقش آفرینی و درخشش دانش آموزانی که با خلق حماسه در جبهه‌ها ردای شهادت بر تن کردند و نامشان با رزم هشت ساله عجیب شد و ادبیات پایداری و مقاومت را رنگ و بوی دیگری دادند از منظر مقدسی قابل مداقه است و هشتمین روز از ماه آبان که یادآور خلق حماسه دانش آموز شهید محمدحسین فهمیده، مصداق این مهم است.

رهبر ما شهید فهمیده است

بنیانگذار جمهوری اسلامی، امام خمینی در پیامی ویژه، حماسه آفرینی دانش آموز شهید محمد حسین فهمیده را ستود و از او را تمجید کرد و فرمود: رهبر ما و شما آن طفل سیزده ساله‌ای است که نارنجک بر کمر بست و خودش را زیر چرخ‌‌های تانک دشمن انداخت تا آنان را متوقف کند و از کشور دفاع کند و خودش هم به شهادت برسد.

این بلند همتی و جسارت و اعتقاد شهید محمد حسین فهمیده با داشتن ۱۳ سال سن و عنفوان نوجوانی جز ایمان قلبی و تعهد دینی و انقلابی و عشق به آرمانهای امام و شهیدان، نبوده و با شهادت خویش پیام دیگری هم داد که: …همه دانش آموزان حضور در جبهه آرا تکلیفی اساسی و وظیفه‌‌های مهم می‌داند و برای دفع تجاوز دشمن و پیروزی ایران اسلامی، حاضر به انجام هرگونه جانفشانی و شهادت طلبی هستند.

اگرچه در مقطع حماسه آفرینی و شهادت محمدحسین فهمیده در خلق آن صحنه بی بدیل و تا به امروز یاد و نام آن اسطوره مقاومت و شهادت به طرق مختلف در رسانه‌‌های جمعی و مجالس و محافل طرح و به انجام رسیده، لیکن، بدون تردید هنوز حق مطلب و ادای دین در خصوص ایشان جامه عمل نپوشانید و صاحبان قلم و تدوینگران و نویسندگان و اصحاب جراید و نشر است که در انعکاس و تحریر و اشاعه حماسه ماندگار شهید محمدحسین فهمیده، آثار وزین و در خور شأنی از اندیشه‌ها و فداکاری کم نظیر او پدید آورند وزیبایی‌ها و ظرافت‌‌های جنگ هشت ساله را از منظر دیگری مورد نظر قرار دهند و در ترویج آن همت مستمر داشته باشند.

شهید بهنام محمدی

از قافله شهید محمدحسین فهمیده، دانش آموزان بسیاری توفیق حضوردر جبهه‌ها و خلق حماسه و پوشیدن ردای شهادت را داشتند. شهید بهنام محمدی، حماسه ساز دیار مقاومت و پایداری، شهر سربلند خونین شهر یا خرمشهر بوده و نوجوان سربلند و بسیجی دانش آموزی که اسوه‌ای برای همسالان در مقطع دفاع مقدس بود و امثال شهید بهنام محمدی در روند دفاع مقدس پیشتازانی بودند که نه تنها حماسه‌ها آفریدند که شگفتی‌‌های هشت سال جنگ تحمیلی بودند.

به هنگام عزیمت رزمندگان اسلام به جبهه‌ها که عمدتاً با عنوان کاروانها – تیپ ها – لشکر‌ها و نیروهای مردمی-اقشار- صنوف و سایر طبقات مردم از محل اعزام نیروهای سپاه شهرها و استان‌ها حضور پیدا میکردند، اینجانب بخشی از گفت‌وگوهایم را اختصاص به دانش آموزانی میدادم که با آن چهره هایی متبسم عازم جبهه می‌شدند و چونان دیگر آحاد مردم و شاید با روحیات بسیار والاتری برای دفع تجاوز دشمن آماده و ساخته و پرداخته بودند.

«نگینی بر انگشتری دفاع مقدس هشت ساله »

در آن مقطع پرشور حماسه‌‌های ماندگار و عزیمت رزمندگان اسلام به جبهه‌‌های نور علیه ظلمت، تلاش رسانه‌ای حقیر در محل اعزام نیروی سپاه به شکل مصاحبه-عکاسی و فیلم برداری از نیروهای اعزامی، جایگاه ویژه‌ای داشت و زیباترین و پر جلوه ترین مصاحبه‌‌های بنده با دانش آموزانی بود که خستگی ساعت‌ها تلاش در سازماندهی نیروهای رزمنده از مبدا تا مقصد اعزام نیرو بود و پس از آن در جبهه‌‌های نبرد، از تن به در می‌کرد.

بالاخص حضور اینجانب در جمع پرشور آنان در محوطه اعزام نیرو که فرصت مغتنمی برای ثبت و ضبط چرایی آن آن جهت حضورآنان جهت حضور در جبهه‌ها بود. زلال صداقت- عشق به امام – تکلیف خالصانه – اعتقادات راسخ و جانفشانی عمیق در بیان همه آن دانش آموزان آشکار بود.

حضور گرم دانش آموزان در جمع دیگر رزمندگان اعزام به جبهه، محوطه یا اعزام نیرو را عطر و طراوتی دیگر گونه می‌داد.

باور عمیق و قلبی دانش آموزان اعزامی به جبهه‌ها، حقیقتاً، شگفتی ساز بود.

شگفتی سازان عرصه‌‌های هشت سال دفاع مقدس در جبهه‌ها خطه‌ی کردستان

سیدحسین میرشفیعی

شهید دانش آموز و بسیجی ۱۶ ساله سید حسین میر شفیعی، جمعی بسیجیان لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) هم از جمله شگفتی سازان دانش آموز در دفاع و مقاومت جنگ هشت ساله بود که چونان دیگر هم سالانش از سنگر کسب دانش به سنگر جبهه‌ها شتافت و حماسه‌‌های ماندگاری را در دفاع مقدس پدید آورد و توفیق یافت به کاروان شهیدان ملحق شود.

شهید سید حسین میر شفیعی با نثار جان خویش نگینی شد بر انگشتری مشعشع لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع)که یادآوری نام و خاطرات او، نماد ایثار- مقاومت- شهادت طلبی- تعهد دینی به انقلاب اسلامی و خورشید انقلاب حضرت امام خمینی است.

در زیر این آسمان کبود هیچ خدمتی بالاتر از حضور در کردستان نیست.

در مقطع غائله کردستان که ضد انقلاب بی پروا آشوب می‌کرد و با ایجاد ناامنی قصد تجزیه آن سامان را داشت، امام خمینی با پیامهای خود خواستار حضور آحاد مردم و نیروهای مسلح در دفع فتنه در کردستان شدند.

هرچند بیشترین توجه هات در خصوص حماسه سازی دانش آموزان در عرصه‌‌های مقابله با بعثیون متجاوز در جبهه‌‌های نبرد بوده و البته هنوز هم حلقه مفقوده نبرد ۸ ساله ترسیم واقعی رزم دانش آموزان شهید می‌باشد، از حضور عزیزان دانش آموز در دیار کردستان و شهرها و مناطق کردنشین، روایتگری کمتر شده و به صورت بایسته و شایسته توجهی صورت نگرفته است.

در ادامه گزارشات و گفتگو هایی که با رزمندگان مستقر در منطقه کردستان داشت، به هنگام حضور و از عزیمت در محور سقز به بانه در جمع نیروهای رزمنده‌ی تیپ قدس به مصاحبه و تهیه‌ی گزارش پرداختم، جمع قابل توجهی از آن حماسه سازان، دانش آموزانی بودند که با حضور در بسیج و عضویت در آن، داوطلبانه از شهر محل زندگی شان عازم کردستان شده بودند و با شور و صفایی باطنی در حال آمادگی برای تحقق عملیاتی پیش رو بودند، حضور بنده مصادف بود با تدارکات و صف بندی آنان جهت عزیمت در نبردی سرنوشت‌ساز با گروهک‌‌های ضد انقلاب در منطقه کردستان. فرصت بسیار مغتنمی بود جهت مصاحبه و تهیه گزارش با توجه به فرصت کم به لحاظ اوضاع و احوال شرایط جنگی منطقه، تلاش کردم حداکثر انرژی خویش را در حداقل زمان پیشرو محقق سازم. صحنه‌‌های ماندگاری از عزیمت دانش آموزان بسیجی به منطقه‌ی عملیاتی را ثبت و ضبط کردم.

بیشترین تلاش رسانه‌ای- خبری بنده اختصاص به دانش آموزان و همسالان آنها داشت.

گفتگوها تا هنگام سوار شدن آنان به خودروهای آماده حرکت به منطقه عملیاتی ادامه پیدا کرد به گونه‌ای که ناچار می‌شدم به هنگام حرکت خودرو جهت تکمیل مصاحبه و گزارش از دانش آموزان روند کار را پیش ببرم.

درست زمانی که در حال ترک خودرو بودم، نگاهم به نوجوانی افتاد که با چهره‌ای بسیار محجوب و متین در حال خواندن دعا بود. حیفم آمد او را از قاب دوربین همراهم و تهیه گزارش محروم نمایم… باهمان متانت و حجب و حیا پاسخگوی سوالات پی در پی بنده بود و صداقت و یکرنگی و اخلاص و ایمان از چهره و بیانش آشکار بود… آخرین سوال اینجانب از او درباره انگیزه‌اش از حضور در کردستان بود، مکثی کرد و گفت:

این کلام آیت الله دستغیب امام جمعه شهر شیراز، پاسخ به سوال شماست، نگاهی محجوبانه کرد و گفت: در زیر این آسمان کبود هیچ خدمتی بالاتر از حضور در کردستان نیست.

گفتگوی طولانی من با آن دانش آموز وارسته‌ی بسیجی آنچنان فضای معنوی و خاصی را شکل داد که خودرو در حال حرکت به منطقه عملیات نزدیک شده بود و طول نکشید که رزمندگان به سرعت خودرو را ترک کردند، به هنگام مشاهده آن صحنه ماندگار ، تصاویر آنها در قاب دوربین به ثبت رسید و توفیق حضور در جمع نبرد آنان با ضد انقلاب و دشمنان اسلام، نصبیم گردید.

با مراجعه‌ی با فرمانده‌ی و هماهنگی‌‌های لازم به همراه رزمندگان موقعیت عملیاتی شدم.

در نخستین مرحله از عملیات، ضربات مهلکی نیروهای ضد انقلاب وارد آمد و خط دفاعی آنان به طور کامل شکسته شد.

به هنگام انتقال شهیدان آن عملیات، جسم مطهر و خونین چند تن از دانش‌آموزان در بین آن شهداء بود و همان دانش آموز که آخرین گفتگوی من با او در داخل خودروی در حال حرکت شکل گرفت، پر کشیده بود، چهره‌اش همچنان محجوب بود و البته متبسم. راه همه دانش آموزان شهید پررهرو باد.

عباس پاسیار

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search