راه کربلا باز شد

روایت معبر در عملیات کربلای۱

نیروهای گردان المهدی همه پشت میدان مین به صف بودند و منتظرتا که بچه های تخریب معبر بزنند با توکل به خدا وتوسل به ائمه علیهم السلام کار را شروع کردیم.

برادر علیپور برادر موسی انصاری وارد میدان مین شدند تا طناب معبر بکشند .

لحظات سختی بود. همه جا را سکوت گرفته بود. بچه ها خیلی باید احتیاط میکردند. زدن معبر به کندی صورت میگرفت.

دشمن هنوز متوجه نشده بود که بچه های تخریب مشغول قطع کردن سیم خاردارهای حلقوی شدند ۵ توپ سیم خاردار که سه توپ در زیر و دو توپ سیم خاردار روی هم قرار داشت و مثل دیواری جلوی معبر سد شده بود. برای قطع کردن سیم خاردارها باید کاملا می ایستادیم و احتمال دیده شدن توسط دشمن بود. با خواندن آیه وجعلنا و ذکر توسل به اهل بیت (ع) سیم خاردارهای حلقوی باز شد و بچه های تخریب به موانع سیم خاردار فرشی رسیدند که دشمن متوجه حضور رزمندگان در چند متری خود شد و ناگهان دیواری از آتش همه منطقه را فرا گرفت. مثل اینکه از قبل تعداد زیادی بشکه های انفجاری فوگاز انتهای میدان مین کار گذاشته بود که با دیدن بچه های تخریب وسط میدان آنها را منفجر کرد و مواد آتش زا روی بچه های تخریب و چند رزمنده که به عنوان تامین وارد میدان مین شده بودند پاشید و معبر شد یکپارچه آتش.

با کمک و هدایت سایر بچه های تخریب معبر باز شد و رزمندگان گردان المهدی به دل دشمن زدند و مسیر برای ادامه عملیات در صبح فردا پاکسازی شد.

همه ی رزمندگان به سلامت از معبر عبور کردند و بدن سوخته شده شهید موسی انصاری و حمید رضا علیپور کنار به عقب انتقال داده شد.

سالهاست که زائران امام حسین علیه السلام از مرز مهران به عتبات مشرف میشوند. آنها از سرزمینی عبور میکنند که روزگاری مصاف فرزندان دلیر این مرز و بوم با دشمن بعثی بود. سرزمینی که در عملیات کربلای یک با نام علمدار کربلا حضرت ابالفضل(ع) از دست دشمن آزاد شد.

حماسه هایی در این سرزمین به ثبت رسید. حکایت آتش گرفتن و سوختن دو تخریبچی شهید حمیدرضا علیپور و حاج موسی انصاری در نیمه شب دهم تیرماه ۶۵ در حال باز کردن معبر در میدان مین برای عبور رزمندگان گردان المهدی (ع) لشگرده سیدالشهداء(ع) از آن حماسه هاست.

منبع: سایت الوارثین

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search