شهید اسماعیل مصدق فیروزآبادی

نام: اسماعیل

نام خانوادگی: مصدق فیروزآبادی

نام مادر: 

نام پدر: عباسعلی

تاریخ تولد: ۱۳۴۹/۱۰/۲۳

محل تولد: یزد (میبد)

وضعیت تاهل: 

میزان تحصیلات: 

سن: ۱۷ سال

تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱۲/۱۲

محل شهادت: جزیره مجنون

عملیات: خیبر

گردان: زهیر

یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه‌السلام

مزار: کرج، امام‌زاده محمد

زندگی‌نامه

شهید اسماعیل مصدق به سال ۱۳۴۹ خورشیدی در ۲۳ بهمن ماه مصادف با ۲۷ ماه مبارک رمضان در یک خانواده مذهبی در شهرستان میبد یزد دیده به دنیا گشود.

دوران ابتدائی تحصیل را در همان شهر دار‌العباده سپری نمود و دوران تحصیل در راهنمایی را به علت اقامت خانواده در شهرستان کرج در جعفرآباد از توابع محمدآباد(محمدشهر) طی نمود. در همان دوران شور و شوق وصف‌ناپذیری به آموختن قرآن داشت و همچنین عضو بسیج شده بود.

در اوایل سال ۱۳۶۶ زمانی‌که متوجه شد برادر بزرگ‌تر خود که به درجه جانبازی و قطع پا نائل آمده دوباره قصد عزیمت به جبهه‌های نبرد را دارد، درس و تحصیل را رها کرده و مشتاقانه بعد از طی آموزش‌ نظامی به جبهه‌ها پا گذاشت و ببعد از آنکه با وجود اصرار برای حضور در خط مقدم با ممانعت فرمانده گردان فرات از لشکر۱۰ سیدالشهداء(ع) روبه‌رو شد، درنهایت راهی خط مقدم در جزیره مجنون شد.

وی سرانجام در دوازدهمین روز از دوازدهمین ماه سال ۱۳۶۶ بعد از نگهبانی خسته کننده آن شب تیره و اقامه نماز صبح، به فیض شهادت رسید.

پیکر بی‌جان او را به بیمارستان شهید بقائی اهواز منتقل می‌کنند اما به دلیل نداشتن پلاک شناسائی بیش از ۲۰ روز در سردخانه ماند. دوستان او که برای تشییع جنازه او از جبهه به محل آمده بودند وقتی متوجه شدند جنازه برنگشته به تفحص ‌پرداختند و شب عید سال ۶۷ پیکر خونین او را تحویل و برای خاک‌سپاری به کرج منتقل ‌کردند و روز سوم عید جنازه به خاک سپرده شد.

وصیت‌نامه

با درود و سلام بر امام زمان و نائب بر حقش خمینى بت‌شکن و به امید پیروزى رزمندگان اسلام و با سلام به شما مردم شهیدپرور ایران. آفرین بر ایثارگری‌تان که تمامى سختی ها را با دل و جان قبول مى کنید و با سلام بر شما اى پدر و مادر گرامی‌ام. آفرین بر شما که در برابر تمام رنج ها شانه خالى نکردید. شما باید افتخار کنید که امانتتان را به صاحبش برگرداندید.

اى پدر و مادرم مرا حلال کنید و چه راست گفته اند که بهشت زیر پاى مادران است، پس تو اى مادر مرا حلال کن و براى من گریه و زارى نکن چون من شایسته گریه و زارى نیستم. هر موقع خواستید گریه کنید براى شهداى کربلا امام حسین و یاران ‌باوفایش گریه کن آنها شایسته این هستند.

من راهم را انتخاب کردم. براى یک مرد ننگ است بنشیند، تماشا کند و در بستر جان بدهد.

و شما اى برادران و خواهرانم من را حلال کنید و صبر انقلابى داشته باشید و امام را تنها نگذارید و نمازهایتان را سر موقع بخوانید و در بین نماز مرا دعا کنید و برایم قرآن بخوانید که حداقل آنجا از فشار قبر بر من کاسته شود و شما باید افتخار کنید که برادرى داشتید در این راه حاضر شد جان خود را بدهد.

مواظب باشید که دنیا شما را فریب ندهد. فکر آخرت هم باشید که معصومین گفته اند: (دنیا براى مؤمن، جهنم است و براى کافر، بهشت)

از تمام بستگان و دوستان مى خواهم اگر من آنها را اذیت مى کرده ام ببخشید و حلالم کنید و همیشه مدافع این انتخاب باشید و هرگز از پا ننشینید و حق مظلوم را از ظالم بگیرید و بدانید که دنیاى دیگرى وجود دارد و خداوند به حساب آنها رسیدگى خواهد کرد.

خداوند بزرگ، به بزرگی‌ات ما را به راه راست هدایت کن.

خداوندا ما را در آن دنیا با امامان همنشین بگردان.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار.

نمایه محتوا: بازتولید (جمع‌آوری اینترنتی و فضای مجازی)

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search