شهید صفت الله یزدی

نام: صفت الله

نام خانوادگی: یزدی

نام مادر: نرگس

نام پدر: عبدالله

تاریخ تولد: 

محل تولد: اشتهارد

وضعیت تاهل: مجرد

میزان تحصیلات: سوم راهنمایی

سن: ۱۷ سال

تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱/۲۵

محل شهادت: ماووت

عملیات: بیت المقدس ۲

گردان: حضرت المهدی(عج)

یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه‌السلام

مزار: اشتهارد، امام‌زاده ام کبری و ام صغری

زندگی‌نامه

شهید صفت‌الله یزدی فرزند حاج عبدالله ۱۳۴۹ در اشتهارد چشم به جهان گشود. وی فرزند پنجم خانواده بود.

صفت‌الله تا سوم راهنمایی در اشتهارد درس خواند و در کنار مدرسه برای کمک به خانواده کار کرد.

او پسری باادب خوش‌رو و مسجدی بود. بیشتر وقت‌ها در برنامه‌های دعای کمیل، سخنرانی‌ها و روضه اباعبدالله حضور داشت.

با شروع جنگ اگر چه سن و سال کمی داشت اما برای رفتن به جبهه و دفاع از دین و کشور نظر خانواده را جلب کرد. بعد از اولین اعزام او تا آخرین روز ماموریت در جبهه ماند. سپس تسویه حساب کرد تا به خانواده‌اش سری بزند اما وقتی شنید عملیاتی در پیش است طاقت نیاورد در جبهه ماند و به اشتهارد بازنگشت.

صفت‌الله در عملیات پیروزمند بیت المقدس ۲ در اثر اصابت ترکش به سینه‌اش جرعه نوش شربت شهادت شد و به مهمانی لاله‌های بهشت رفت و پدرش نیز چند سال بعد از شهادت او از دنیا رفت.

خاطره

به روایت مادر شهید

پسرم صفت الله فرزند پنجم ما بود. با اینکه سن کمی داشت اما در زندگی‌اش نظم را رعایت می کرد.

او عاشق امام خمینی (ره) بود و برای رفتن به جبهه سر از پا نمی شناخت.

یک شب برادر بزرگترش به او گفت: تو نیاز نیست به جبهه بروی.

صفت الله آن شب تا صبح گریه کرد و از ما می‌خواست به رفتنش رضایت دهیم. می‌گفت: چرا نمی‌گذارید به جبهه بروم؟! همه مردم راهی جبهه هستند.

به او گفتم: بمان! درست را تمام کن، آن وقت برو.

اما او همچنان اصرار می کرد.

عاقبت، یک روز صبح از من خداحافظی کرد و راهی جبهه شد. ۲۴ ماه در جبهه بود اما به مرخصی نیامد ما بی‌قرارش بودیم. بعد فهمیدیم که بعد از تسویه حساب خبردار می‌شود عملیاتی در پیش است. دوباره راهی منطقه میشود و در آن عملیات شرکت می‌کند تا اینکه به شهادت می‌رسد.

***

روزی یکی از برادران بسیج به مغازه پدر صفت الله آمد و خبر شهادتش را به پسر بزرگ‎تر داد. پسرم تا دو روز به ما چیزی نمی‌گفت. اما نه به مدرسه می‎رفت و نه غذا می‌خورد. به حالات او شک کردیم. بعد از دو روز به ما گفت: صفت الله مجروح شده.

دلم به این حرف راضی نشد. برایم یقین شده بود که پسرم شهید شده. تا آنکه یکی از همسایه‌ها به ما خبر داد: پسرتان به شهادت رسیده است.

با شنیدن خبر شهادت پسرم، خدا را شکر کردم و گفتم: امانتی بود پیش ما و ما آن امانت را به صاحب اصلی‌اش بازگرداندیم.

فیلم

نمایه محتوا: بازتولید (جمع‌آوری اینترنتی و فضای مجازی)

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search