شهید علی آمرطوسی

نام: علی

نام خانوادگی: آمرطوسی

نام مادر: پروین

نام پدر: سیروس

تاریخ تولد: ۱۳۴۷/۱۲/۲۹

محل تولد: آمریکا (ایالت مریلند)

وضعیت تاهل: مجرد

میزان تحصیلات: دانشجوی کارشناسی مهندسی عمران (دانشگاه شریف)

سن: ۲۰ سال

تاریخ شهادت: ۱۳۶۷/۶/۱

محل شهادت: بوکان

عملیات: پاکسازی کردستان

گردان: حضرت زهیر

یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه‌السلام

مزار: تهران، امام‌زاده علی‌اکبر چیذر

زندگی‌نامه

شهید علی آمرطوسی سال ۱۳۴۷ در ایالت مریلند امریکا چشم به جهان گشود. پدرش سیروس، کارمند انرژی هسته ای بود و مادرش پروین نام داشت.

پس از ۳ سال زندگی در آن محیط با پایان یافتن ماموریت پدر به ایران برگشتند. با ورود به مدرسه استعدادهایش شکوفا شد. اما قالب‌های خشک مدرسه او را راضی نمی‌کرد برای همین به مطالعه کتب غیردرسی می‌پرداخت و به خاطر مطاله زیاد و شیرینی کلامش دوستان و آشنایان شیفته گفتار و بیان او بودند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بسیج شرکت کرد. همچنین در کلاس‌های جامع المقدمات و معارف سازمان تبلیغات نیز حضور می یافت.

وی همچنین به فراگیری شنا و کوهنوردی نیز می‌پرداخت.

پس از اخذ دیپلم و قبول‌شدن در رشته مهندسی عمران آب در دانشگاه صنعتی شریف مشغول به تحصیل شد اما بعد از مدتی راهی جنگ شد.

وی در اولین روز از آخرین ماه تابستان ۱۳۶۷، در بوکان بر اثراصابت گلوله به سینه به فیض شهادت رسید.

خاطره

به روایت مادر شهید

بعد از آنکه ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت، علی در تماس با ما گفت:

«پذیرش قطعنامه تاثیر چندانی برای من ندارد و امیدوارم در بازگشت بتوانم در بازسازی شرکت کنم.»

پس از آن چند روزی به مرخصی آمد. وجود او در آن روزها چنان معنوی و نورانی شده بود که ما را منقلب کرد.

علی آن‌قدر نورانی شده بود که نگاه به او آدم را می‌لرزاند. هنگام نماز اصلا نمی‌توانستیم به او نزدیک شویم. مانند ماه شده بود در دل تاریکی‌ها. ابهت عجیبی در چهره‌اش بود و زیبایی خاصی پیدا کرده بود.

نمایه محتوا: بازتولید (جمع‌آوری اینترنتی و فضای مجازی)

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search