برسان سلام ما را

درباره اولین سالگرد شهادت جانباز حاج مصطفی بابایی (رزمنده گردان حضرت علی اکبر علیه السلام)

 

یک سال پیش، درست همین روزها بود

همین روزهای پر التهاب

همین روزها که رزمنده‌های گردان علی اکبر(ع) یک بار دیگر، همرزمی را از دست دادند و یک بار دیگر، فراق رفیق، قلبشان را فشرد و داغ قدیمی جاماندن را برایشان تازه کرد.

این وسط اما، مصطفی به آرزویش رسید…

تمام شد رنج دوری از دوستان شهیدش

تمام شد رنج جراحت‌های روح

و جراحت‌های جسم

چه سخت بود برای آنها که مصطفی را دوست داشتند

سخت بود دیدن سختی کشیدنش، اما دعا برای ماندنش!

سخت بود ببینی رفیقت مثل شمع، ذره ذره آب می‌شود، اما باز هم از خدا بخواهی بماند.

بماند و با رفتنش، بار این قلب‌‌ زخمی را سنگین‌تر نکند

بماند و رحم کند به تنهایی ما، به دلتنگی ما

و رفقایی که الحق والانصاف، سنگ‌تمام گذاشتند برایش

شدند پرستار رفیق روزهای مقدس

شدند همدم و همراه همرزم قدیمی

اما این میان…

زور رفقای شهید مصطفی بیشتر بود و عاقبت او را بردند پیش خودشان

نوش جانت مصطفی

گوارای وجودت

برسان سلام ما را…

۵ آبان ۱۴۰۲ اولین سالروز شهادت جانباز حاج مصطفی بابایی گرامی باد

 

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search