مردی که خستگی را خسته کرده بود

خاطراتی درباره شهید مهدی عاصی تهرانی

  • خشم مدیر

به روایت همکار شهید:

یک روز چند نقاش را برای رنگ آمیزی ساختمان مرکزی جهاد تهران آورده بودیم.

شهید تهرانی وقتی رسید و این صحنه را دید، چهره‌اش از خشم برافروخته شد. با ناراحتی به سراغ من که مسئول این برنامه بودم آمد و با ناراحتی گفت: این چه بساطی است؟ ما در جنگیم. این تجملات ما را از هدف دور می کند. ساختمان های لوکس ما را وابسته می کند. جهاد اخلاص می طلبد نه تجمل پرستی.

  • جهادگر بی ادعا

آنقدر کار میکرد که قوت و قدرتی برایش نمی ماند. همرزمانش میگفتند: لااقل قدری استراحت کن.

می گفت: به قول امام عزیز کار برای خدا خستگی ندارد.

او سردار جهادگری بود که خستگی را خسته کرده بود.

روستاها و دهات قدیمی اطراف شهر ری در خاطراتشان محبت های شهید تهرانی را فراموش نمی کنند. او می گفت: باید کار کرد. حالا که میدان فراهم شده و خدا به ما توفیق خدمت داده باید از لحظه ها هم نگذشت.

بارها شده بود که خودش مثل یک کارگر در عمران روستاها دامن همت را بالا می زد و پا به پای دیگران کار می کرد. در حالی که عضو شورای مرکزی جهاد ری بود و بالطبع در زمره مدیران و مسئولین بود. اما در کار آن کسی که از همه سر و رویش خاکی تر بود و دستهایش از شدت بیل زدن تاول زده بود کسی نبود جز جهادگر شهید حاج مهدی عاصی تهرانی.

وقتی همه از شدت خستگی توان از دست داده بودند تازه او موتورش به راه می افتاد. با شوخی و مزاح با جمع، همه را سر کیف می آورد و به جمع طراوت خاصی می بخشید.

  • سنگرساز بی‌سنگر

در جبهه، همیشه خود را به کمک فرماندهان مهندسی رزمی می رساند و درعملیات های مختلف مسوولیت های عملیاتی به عهده داشت.

سال ۶۴ به علت تحرکات بیگانگان درخلیج فارس و فعال شدن قرارگاه نوح نبی (ع) جهت تقویت بنیه دفاعی جزایرخلیج فارس و توان مدیریت و فرماندهی شهید تهرانی، مسئولیت ستاد قرارگاه نوح نبی در بندر عباس را که وظیفه پشتیبانی و تجهیز امکانات جزایر خلیج فارس را داشت به عهده ایشان قراردادند. به اعتراف همه او در این ماموریت خوش درخشید و با فراهم کردن امکانات دفاعی جزایر اقتدار جمهوری اسلامی را در پهنه خلیج فارس به نمایش گذاشت.

در تهران همزمان مدیریت جهاد شهرری و ورامین را پذیرفت و با تمام توان در خدمت محرومین و روستائیان عزیز به انجام وظیفه پرداخت. تا اینکه در اواخر خرداد ماه سال ۱۳۶۵ به علت درپیش بودن عملیاتی بزرگ و نیاز به توانمندی وی به عنوان فرمانده پشتیبانی و مهندسی رزمی جنگ جهاد سازندگی استان تهران، یک هفته قبل از عملیات کربلای ۱ پای در جبهه گذاشت. سردار بی ادعا در نبرد بولدزرها و تانکها در مهران هدایت اکیپ های مهندسی رزمی را به عهده گرفت و سرانجام در روز ۱۰ تیرماه ۱۳۶۵ هنگامی که سنگرسازان بی سنگر با لب تشنه در گرمای طاقتفرسای مهران و زیر آتش مستقیم تانک های دشمن بعثی جان پناه برای رزمندگان اسلام احداث می کردند مورد اصابت ترکش گلوله مستقیم تانک های بعثیان قرار گرفت و مظلومانه به شهادت رسید.

  • هنگامۀ اذان

راوی: جعفرطهماسبی

بعد از عقب نشینی دشمن، فرماندهان و سایرین همدیگر را پیدا کردند. همه سراغ یک نفر را می گرفتند و از او اثری پیدا نمی کردند. همه دنبال مهدی تهرانی می گشتند. می گفتند چون تهرانی تازه آمده بود بعضی ها به اسم، او را نمی شناختند .

یکی از رزمنده های سنگرساز دوید و گفت: یک نفر اینجا کنار تانک سوخته افتاده !!!!!

همه دویدند. شهیدی با صورت روی زمین افتاده بود. او را برگرداندند. خودش بود! شهید تهرانی ترکش در صورتش خورده و دیگر جان در بدن نداشت.

سردار شهید حاج مهدی عاصی تهرانی فرمانده پشتیبانی رزمی جهاد استان تهران مقارن با اذان ظهر و هنگام فریضه ظهر و عصر در آغوش ملائکه آرمید.

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search