شهد بهمن علیپور میانجی

نام: بهمن

نام خانوادگی: علیپور میانجی

نام مادر: زینب تیرپور

نام پدر: اسماعیل

تاریخ تولد: ۱۳۴۲

محل تولد: بابلسر

وضعیت تاهل: مجرد

میزان تحصیلات: متوسطه (اقتصاد)

سن: ۲۳ سال

تاریخ شهادت: ۱۰/۴/۱۳۶۵

محل شهادت: مهران

عملیات: کربلای ۱

گردان: 

یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا | گردان المهدی

مسئولیت: فرمانده گروهان

مزار: بابلسر، امام‌زاده ابراهیم

زندگی‌نامه

شهید بهمن علی پور میانجی سال ۱۳۴۲ در شهر بابلسر استان مازندران دیده به دنیا گشود.

در هفت سالگی قدم به مدرسه گذاشت و توانست تا مقطع دیپلم، درس را ادامه دهد.

رفتارش با والدین بسیار عالی و متواضعانه بود. با سایر اعضای خانواده هم مهربان و صمیمی بود. اما با منافقین بحث میکرد و یکبار هم منافقین با او درگیر شدند و با چاقو پاهایش را مجروح کردند.

بعد از رفتن به جبهه، یک بار در ۲۲/۱۱/۶۴ در فاو بر اثر ترکش به پای چپ و آلودگی شیمیایی، مجروح شد. اما باز هم از رفتن به جبهه باز نماند تا سرانجام در دهمین روز تابستان ۱۳۶۵ در منطقه مهران و در عملیات کربلای یک شهد شیرین شهادت نوشید و در جوار رحمت الهی جای گرفت. پیکر پاک او پس از تشییع در گلزار شهدای امامزاده ابراهیم بابلسر به خاک سپرده شد.

وصیت‌نامه

بخشی از وصیت‌نامه شهید بهمن علیپور میانجی

کسی که از خدا بترسد، هر آینه در سراسر عمرش وظیفه اش را نسبت به خود و مردم انجام می‌دهد.
بنده ای که بر دهان توسن نفس گلام بزند و مهارش را در دست داشته باشد و جلویش را بگیرد، هیچگاه تار و پودش آسیب نمی‌پذیرد.

پدر و مادر! شما را سفارش می‌نمایم که نماز بخوانید و همیشه پایبند به آن باشید. در نمازگزاردن زیاده روی کنید و به وسیله آن به خدا نزدیک شوید. چون نماز کاری است که در حساب مؤمنان نوشته می‌شود و وظیفه ای است که بر آنها واجب شده است.

زکات نیز با نماز برای نزدیک شدن مسلمانان به یکدیگر مقرر گردید. هر آنکه زکات بدهد، تن و جانش را بدین‌وسیله پاکیزه می‌نماید و با چنین کفاره ای، خویشتن را از آتش دوزخ دور ساخته و زنگار اندوه و بیچارگی را از درونش می‌زداید.

پاره های تن‌تان گواه او و دست و پاهاتان سپاهیان او و پندارهایتان چشمان او و خلوتگاه‌هایتان دیدگاه های او می‌باشد.

ای بندگان خدا! گرامی ترین بندگان نزد خدا آن است که به یاری خدا نفس سرکش را مهار کرده باشد و به گمان سهل انگاری در طاعت و کوتاهی ورزیدن در عبادت همیشه جامه‌ی ترس و هراس از روز رستاخیز را در بر کرده و چراغ بینش را در دل روشن کرده باشد … .

هرگز علم خود را در جهل و نادانی و یقین و اطمینان را شک و دودلی قلمداد نکنید. وقتی علم دارید و می‌دانید عمل کنید و هرگاه یقین پیدا کردید و مطمئن بودید، اقدام نمایید.

خاطره

به روایت مادر شهید:

 

دوستانش می گفتند:

در منطقه ی فاو، در نزدیکی کارخانه نمک، گردان با دشمن درگیری سختی پیدا می کند. به دستور فرمانده حاج فتحعلی رحیمیان مجبور به عقب نشینی می شوند. در همین حین، یکی از همرزمانش به نام شهید رحیمی تیر می خورد. بهمن او را به دوش می گیرد تا عقب بیاورد. اما به علت نزدیکی دشمن، فرمانده دستور می دهد که شهید را زمین گذاشته و خود سریع به عقب برگردد.

بهمن دلش رضا نمی دهد و شهید رحیمی را با خود به عقب می آورد که در بین راه، پای خودش هم گلوله می خورد و منطقه هم بمباران شیمیایی می شود.

بهمن در حالی که خودش مجروح شده بوده و خون زیادی ازش رفته بوده، شهید را با خود به عقب می آورد تا دست نیروهای دشمن نیفتد.

 

 

به روایت رضا علیپور (برادر شهید):

 

بهمن در اولین اعزام به کردستان رفته بود؛ در یک محیط سرد و غیرقابل سکونت. اما وقتی نامه می دادیم: کجا هستی؟ جواب می داد: در بیمارستانی کارهای دفتری انجام می دهم یا در محیط تبلیغات هستم، در حالی که در هیچ یک از این مکان ها نبود، اما نمی خواست ما نگرانش باشیم.

خبر

دیدار شهردار و اعضای شورای شهر بابلسر با خانواده‌ شهید والامقام بهمن علیپور میانجی

 

به مناسبت وفات حضرت ام البنین و روز تکریم از مادران و همسران شهدا، سید رضا حبیب الله پور رئیس، مهدی باقرزاده نایب رئیس، رشید احمدپور، اکبر هاشمی، قاسم علیپور و مهندس دومان نوعی اعضای شورای اسلامی شهر بابلسر به همراه مهندس مجید صیادیان شهردار بابلسر با خانواده شهید بهمن علیپور میانجی دیدار کردند و ضمن گرامی داشت یاد و خاطره این شهیدان بزرگوار نسبت به خانواده های گرانقدر آنها ادای احترام کردند.

نمایه محتوا: بازتولید (جمع‌آوری اینترنتی و فضای مجازی)

مطالب مرتبط

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search