تاریخ عملیات: سیزدهم اردیبهشت ماه ۱۳۶۵
رمز عملیات: یا سیدالشهداء(ع)
محل عملیات: فکه
فرمانده لشکر: حاج علی فضلی
اهداف عملیات:
جلوگیری از پیشروی دشمن به خاک میهن اسلامی
بعد از آخرین پیروزی رزمندگان اسلام یعنی فتح فاو (۱۳۶۴) ارتش عراق که کاملاً در لاک دفاعی فرو رفته بود، سعی کرد تغییری در استراتژی خود انجام بدهد.
فرماندهان عالی عراق تصمیم گرفتند که با ماندن در مواضع دفاعی و حفظ موقعیت با انجام عملیاتهایی با شدت کم یا متوسط نیروهای ایرانی را به گونهای درگیر کنند که ایران فرصت نکند برای انجام یک عملیات بزرگ دیگر در حد و اندازه والفجر ۸ نیرو و امکانات جمع کند، به همین منظور از سوی دشمن “طرح استراتژی دفاع متحرک” برنامه ریزی شد و دشمن در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۵ به فکه یورش برد و بخشی از خاک میهن اسلامیمان را به اشغال خود درآورد و قصد داشت تا با پیشروی به سمت رودخانه کرخه جاده اندیمشک اهواز را زیر دید و تیر قرار دهد.
به دنبال این تحرک، لشکر ۱۰ حضرت سیدالشهدا علیه السلام با ۷ گردان رزمی به منظور جلوگیری از پیشروی دشمن در این عملیات حضور پیدا کرد و در روز ۱۳ اردیبهشت ماه سال ۶۵ مصادف با ۲۳ ماه شعبان عملیات را با رمز مقدس “یا سیدالشهدا علیه السلام” آغاز نمود و دشمن را از نقشه شوم خود پشیمان ساخت به طوری که تا پایان دفاع مقدس دشمن هیچ گونه حرکتی در این منطقه انجام نداد.
روایتی عاشورایی از عملیات سیدالشهدا علیه السلام
حاج علی فضلی شب عملیات خطاب به نیروها و فرماندهان لشکر می گوید: این عملیات حیاتی است و باید انجام شود. بعد چراغ را خاموش کرده و می گوید: هرکه میخواهد فردا وارد عملیات شود، دست روی قرآن بگذارد و بیعت کند.
یگان تازه از فاو آمده بود و بعد از شهادت هفت نفر از نیروهای تخریب در روز ولادت قمر بنی هاشم(ع) در مأموریت مینگذاری در مقابل دشمن، کسی دل و دماغ کار جدید را نداشت. بچههای گردان تخریب لشکر ۱۰ غصهدار بودند. اوایل اردیبهشت ۶۵ مصادف بود با نیمه شعبان، برای اینکه روحیه بچهها عوض بشود مراسم جشن مفصلی در حسینیه الوارثین بر پا شد. بچهها سه ماهی بود مرخصی نرفته بودند. شهید زینال الحسینی فرمانده گردان تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام قول داده بود که در صورت موافقت فرماندهی، بچهها به مرخصی بروند.
برگه مرخصیها صادر شد و یک تعداد از دوستان رفتند ایستگاه راهآهن اندیمشک تا برای گردان به صورت دسته جمعی بلیت تهیه کنند که خبر رسید مرخصیها لغو شده و گردان به حالت آماده باش صدرصد در آمده است. بچهها یک مقدار دمغ شدند.
دوست داشتند قبل از ماه رمضان بروند تهران و برگردند اما خبر آماده باش با پیغام امام(ره) همراه بود که فرموده بودند به رزمندهها بگویید جلوی دشمن را بگیرند و به او امان ندهند. مقر ما که موقعیت الوارثین نام داشت در جاده فکه نرسیده به سایت ۵ در معرض خطر هجوم دشمن بود.
صدای توپخانه دشمن که منطقه را بشدت میکوبید میآمد. نیروهای دشمن به استعداد ۲ لشکر پیاده مکانیزه و زرهی با پشتیبانی آتش توپخانه در محور فکه در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ماه سال۶۵ تعرض خود را به مواضع پدافندی نیروهای ما آغاز کردند. دشمن منتظر عکسالعمل نیروهای خودی بود تا برای ادامه تعرض تصمیمگیری کند.
در مقر الوارثین همه به حالت آمادهباش درآمدند و خبر رسید از فرماندهی لشکر که بچههای تخریب به همراه برادران اطلاعات عملیات جهت شناسایی دشمن به منطقه اعزام شوند. شب یازدهم اردیبهشت ۶۵ بود که تعدادی از بچههای تخریب و اطلاعات برای شناسایی رفتند. شهید سعید صدیق هم رفته بود. وقتی برگشت از حضور پر حجم دشمن در منطقه فکه میگفت. از سعید در مورد عمق میدان مین پرسیده شد گفت که ما به میدان مین نرسیدیم و گفت: احتمالاً دشمن هنوز وقت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کند. صبح روز یازدهم فرمانده لشکر و بعضی از فرماندهان با هلیکوپتر منطقه را توجیه شدند و حد مانور عملیاتی گردانها مشخص شد و مقرر شد از ۶ محور به منظور باز پسگیری خطوط مقدم به دشمن حمله کنیم.
دوازدهم اردیبهشت فرماندهان گردانها به مقر فرماندهی لشکر فراخوان شدند. شهید سید محمد زینال الحسینی فرمانده تخریب رفت و بعد از برگشتن از جلسه، میگفت: بچههای ما جلو رفتهاند و در مسیر به میدان مین نرسیدند. شاید فردا که به دشمن حمله میکنیم با میدان مین هم برخورد کنیم.
میدان مین و موانع دشمن
این حرفها موجب شده بود فرماندهان با تردید به کار نگاه کنند. نخستین فرماندهی که گفت من با این اوصاف گردانم را در اختیار قرار نمیدهم؛ شهید حسین اسکندرلو بود. سایر فرماندهان هم به تبع او همین حرف را زدند. تا اینکه آقای علی فضلی(فرمانده لشکر) گفت: «برادرها فرمان امام عزیز است که به دشمن امان ندهید. درسته ما از مواضع و موانع دشمن اطلاعاتی نداریم و حق شما فرماندهان است که به محدوده درگیری کاملاً اشراف داشته باشید اما ما اگر زود اقدام نکنیم و جلوی دشمن را نگیریم، او به خود جرأت میدهد و به سمت شهرهای ما پیشروی میکند. ما چارهای نداریم جز حمله به دشمن. برادرها امشب به تأسی از سرور و سالار شهیدان من نور اتاق فرماندهی را کم میکنم و هرکس تمایل به قبول مسئولیت و مأموریت ندارد از جمع بیرون برود و ما باید به تکلیف خود عمل کنیم.»
شهید سید محمد زینال حسینی میگفت: کار به اینجا که رسید صدای گریه از گوشه و کنار بلند شد و در یک لحظه همه جمع یکپارچه گریه میکردند یکباره صدای حسین اسکندرلو بلند شد: برادرها هرکسی حاضره در این مأموریت تا پای جان بایسته دستشو جلو بیاره. دستها جلو آمد و روی قرآن قرار گرفت و فرماندهان گردانها همقسم شدند که امان را از دشمن بگیرند.
نزدیک غروب روز دوازدهم اردیبهشت بود که گردان حضرت علی اکبر(ع) و گردان حضرت علی اصغر(ع) وارد مقر الوارثین شدند. همه با تجهیزات کامل آمده بودند. مثل اینکه کار خیلی جدی بود و بچههای تخریب برای مأمورشدن به گردانها تجهیزات تحویل گرفتند. وقت گرفتن قرقره طناب معبر، حرف بر سر این بود که میدان مین هست یا نه و اگر هست عمقش چقدر است. این سؤال بیجواب بود. ۶ تیم معبر آماده شد گردانهای حضرت علی اکبر(ع)، حضرت علی اصغر(ع)، حضرت زینب(س)، حضرت قاسم(ع)، حضرت قمربنی هاشم(ع) و گردان المهدی(عج) وقت رفتن با هم شوخی میکردند. قبل از تاریکی هوا مسئولان گروهانها و دستهها آخرین تذکرات را به نیروهایشان دادند و ساعت حدود ۹ شب بود که گردانها سوار بر ماشینها به سمت خط حرکت کردند. بچههای تخریب آنقدر شهید سید مهدی اعتصامی را بوسیده بودند که صورتش سرخ شده بود. از هرکس میپرسیدی احتمال شهادت سید مهدی چقدره؟میگفت: سید مهدی پریدنیه. بچهها رفتند اما در کمال ناباوری با میدان مینی به عمق ۲۰۰ متر و به طول بیش از ده کیلومتر که دشمن توسط یگان مهندسی خود در مدت ۲۴ ساعت در جلوی مواضعش ایجاد کرده بود مواجه شدند. اول میدان مین دو ردیف مین منور و بعد از آن مین گوجهای و بعد مین ضد نفرات والمری و بعد از آن مین ضدخودروی سبدی با محافظ گوجهای و بعد باز مین والمری و سیم خاردارهای پرحجم تا به کمین و خاکریز دشمن متصل میشد. یکی از مسیرهای حمله به دشمن از کنار جاده آسفالته فکه بود که میبایستی گردان حضرت علی اصغر(ع) در آن محدوده به دشمن یورش ببرد و سید ما تخریبچی گردان حضرت علیاصغر(ع) بود. سید در هنگام زدن معبر کنار جاده فکه در حالی که طناب معبر میکشید با روشن شدن مین منور بدن نازنینش آماج گلولههای دوشکا قرار گرفت و بعد از این اتفاق آتش دشمن روی معبر گردان حضرت علی اصغر(ع) متمرکز شد و در این لحظه حماسه عاشورایی حاج حسین اسکندرلو آغاز شد.
پیکر مطهر شهدای عملیات که ۲۰ روز در گرمای فکه بر جای ماند
شهید اسکندرلو در حالی که تعداد زیادی از بچههای گردانش زخمی و شهید شده بودند زیر آن آتش ایستاد و شروع به سخنرانی کرد: امشب شب عاشورا است، حفظ انقلاب و این منطقه خون میخواهد و اگر نتوانیم این منطقه را حفظ کنیم دشمن تا جاده اندیمشک – اهواز پیش خواهد رفت.
این سخنان حماسی حاج حسین، موجب شد بچههای گردان حضرت علی اصغر(ع) هم مردانه جنگیدند. شهید اسکندرلو در حال رجزخوانی بود که گلولهای گردن مبارکش را شکافت و به شهادت رسید. با رفتن حاج حسین کار گره خورد.
حجم آتش و انبوه نیروهای دشمن موجب شد که از کناره های جاده فکه بچهها عقب رفته و از پهلو به دشمن بزنند. این عقب رفتن باعث شد بدن مطهر شهید اسکندرلو و شهدای گردانش و شهدای تخریب از جمله شهید سیدمهدی اعتصامی دهها روز در منطقه درگیری بماند.
تا اینکه خرداد ماه سال ۶۵ که مصادف با ایام ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع) بود این ابدان مطهر از خاک برداشته شد. اما سایهای از بدن نازنین آنها روی زمین بود. هُرم گرما به قول بچهها روغن بدنها را کشیده بود. بدن شهید سید مهدی وقتی از روی زمین برداشته شد، موهای سر مهدی روی زمین ماند و بچهها از محل شهادتش عکس گرفتند.
این عملیات با رمز «یاسیدالشهدا علیه السلام» در روز ۱۳ اردیبهشت ماه سال ۶۵ مصادف با ۲۳ ماه شعبان آغاز شد. در این عملیات سردارانی مثل حاج حسین اسکندرلو فرمانده گردان حضرت علی اصغر(ع) و شهید حسنیان فرمانده گردان المهدی(ع) به شهادت رسیدند. در این عملیات شهید سید مهدی اعتصامی، سیدمجتبی زینال الحسینی، اصغر کاظمی، علی دهقان سانیچ و سعید منتظری از جمع همسنگران تخریبچی لشکر۱۰ سیدالشهدا علیه السلام در بازگشایی معبر جهت رزمندگان به آسمان پرکشیدند.