همسفر حج

سفر حج که رفته بود، شروع کرده بود به نوشتن برای مادر…

از گوشه گوشه‌ی آنجا  و حال و هوایش برای مادر می نوشت. گویی که مادر را همراه خود کرده بود…

همه چیز را با جزئیات برای مادر شرح می داد…

مادر؛ ارتباط صمیمی و عجیبی با پسرش داشت.

نامه های حسن، همیشه حکم طلا را برای مادر داشت…

اما وقتی که دیگر حسن نبود، این نامه ها هم نتوانستند از داغ دل مادر بکاهند.

و مادر به پسر شهیدش پیوست…

مادری که ابتدا نام “شهزاد” را برای پسرش برگزیده بود، اما وقتی کودکش سخت مریض شد، دست به دامان حضرت زهرا سلام الله شد و نذر کرد نام پسر فاطمه(س) را بر جگرگوشه اش بگذارد.

و این بار مادر، نامگذاری با مسمّاتری کرد:

شاید اخلاق حسنه‌ی “حسن”، تحت تأثیر نام زیبایش بود.

شاید دل کندن از زندگی مرفهانه و کریمانه های حسن و کمک های مالی مخفیانه اش به همرزمان، وام گرفته از صاحب نامش بود.

برگرفته از زندگی شهید شهزاد (حسن) بختیاری زاده

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search