کودکِ بزرگ
درباره شهید علی اصغر بابایی به روایت برادر شهید خیلی اوقات یک گوشه مینشست و فقط به بازی ما نگاه میکرد. طوری که انگار به نظرش میرسید ما سرگرم و مشغول بچه بازی هستیم. کمی نگاهمان میکرد و بلند میشد میرفت. * *…
دعا کن خجالتزده نشویم!
شهید محمود زارعی اقدم به روایت مجتبی زارعی اقدم برادر شهید امام جماعت اجباری محمود؛ شناسنامهای ۵ سال از من بزرگتر بود، اما انگار 50 سال جلوتر از من بود. از همان کودکی، با بقیه بچهها فرق داشت. سن و سالی نداشت اما…
برگزاری دعای عرفه در حسینیه گردان حضرت قمربنی هاشم(ع)
السلام علیک یا اباعبدالله طبق سنوات گذشته هرساله برنامه ظهر تاسوعای حسینی هیئت رزمندگان گردان حضرت قمربنی هاشم لشکر10 سیدالشهداء علیهما السلام روز یکشنبه 1401/5/16 همراه نماز جماعت ظهر و عصر در حسینیه گردان به نشانی: میدان انقلاب، خیابان کارگر جنوبی، چهارراه آذربایجان،…
حجاب خلاقانه
خاطراتی از شهید جلال شاکری به روایت خانواده 2 ساله که بود، خدا او را دوباره به ما بخشید... مبتلا شد به بیماری سخت سرخک و اگر عنایت خدا نبود... از همان کودکی، دقت و توجه خاصی به محیط اطرافش داشت. انگار بیشتر…
شربت شهادت
شهید ناصر اربابیان به روایت محسن اربابیان (برادر) همراه با برادر ناصر برادر بزرگتر بود. من حدود یک سال و نیم بعد از او به دنیا آمده بودم. من و او، هم برادر بودیم هم دوست و رفیق. مدتی همبازی و هممدرسهای بودیم.…
جدول زمانی جلسات قرارگاههای پژوهشی لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع)
جدول زمانی تشکیل نوبهای جلسات قرارگاههای پژوهشی لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) به ریاست سردار حاج علی فضلی در سال 1402 بدلایل مختلف انضباطی و امنیتی حضور عزیزان لشکر در جلسات فقط با هماهنگی دبیر قرارگاهها و تایید فرمانده قرارگاه ممکن خواهد بود و…
هیأت رزمندگان سپاه حضرت سید الشهدا (ع)
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ به مناسبت سی ونهمین سالگرد عملیات غرور آفرین والفجر۲ مراسم هیأت رزمندگان سپاه حضرت سید الشهداء (علیه السلام) با یاد و خاطره سرداران و شهدای این عملیات به شرح ذیل برگزار میگردد. ۱- قرائت زیارت عاشورا۲- سخنرانی مذهبی۳- مداحی…
و خدایی که به عزتالله، مرا عزت بخشید
شهید عزت الله اوضح به روایت مادر شهید 17 ساله بودم که ازدواج کردم. دو سال گذشت و فرزنددار نشدیم. کم کم حرف و حدیث ها پشت سرم شروع شده بود که لطف خدا شامل حالمان شد و خدا به ما فرزندی عطا…
آخرین سفر
شهید محمود زارعی اقدم به روایتِ مجتبی زارعی اقدم برادر شهید سال 65 که پای من هم به جبهه باز شد، احساس کردم تازه دارم برادرم را میشناسم. نزدیک عملیات کربلای 4 بود. محمود که آنموقع فرمانده دسته بود، برای خودش قبر کنده…
یک دست کم داشت، اما هیچوقت کم نیاورد
درباره شهید عبدالرزاق علیشیری در کودکی دچار تب شده بود و به دنبال آن، پای چپش از حرکت بازایستاد. اما خودش هرگز از حرکت و تلاش و تکاپو نایستاد. آنقدر با اراده بود که بعد از مدتی توانست عصا را کنار بگذارد و…