خاطرات, درباره شهید

بالاخره وقتش رسید!

شهید عبدالرزاق علیشیری به روایت مهدی رمضانی پای چپش در کودکی فلج شده بود و از خدمت سربازی معاف بود، اما از خدمت به اسلام باز نماند. فرماندهان با دیدن وضعیت راه رفتنش، مردد بودند بماند در گردان؟ یا برگردد عقب. عبدالرزاق از…

خاطرات, درباره شهید, مصاحبه

اسوه صبر و استقامت

مصاحبه با مادر شهید ناصر اربابیان اهل کاشانم من اولین فرزند خانواده بودم. ما هفت خواهر و برادر بودیم. من متولد روستای آزران از توابع کاشان هستم. پدرم ملاک بود. خانواده من از نظر مذهبی در سطح معمولی بود، نه بی‌قیدوبند بودیم نه…

خاطرات, درباره شهید

از لباس روحانیت تا لباس غواصی!

شهید محمود زارع اقدم به روایت علی حسینی؛ همسر خواهر شهید برادر همسرم بود، اما مثل برادر خودم دوستش داشتم. با هم صمیمی بودیم و ارتباط خوبی داشتیم. محمود بسیار مظلوم و متواضع بود. در آن 4 سالی که‌‌‌ می‌شناختمش، هرگز ندیدم آزارش…

خاطرات, درباره شهید

مادر قهرمان

شهید عزت الله اوضح به روایت مادر شهید وقتی که عزت الله به سختی برای بار دوم مجروح و در بیمارستان بستری شده بود، بر خلاف بار اول که نمی خواست به زحمت بیفتیم و به بیمارستان برویم، خودش تماس گرفت و گفت:…

خاطرات, درباره شهید

پرواز در ۳:۴۵

خاطره برادر مرتضی عباسی از شهید یحیی نظری ساعت از 2 گذشته بود که آتش دشمن روی پاسگاه و کمین‌ها شدت گرفت. توپخانه لشکر هنوز نیامده و به مشکل برخورده بود. یحیی به بیسمچی گفت از توپخانه ارتش کمک بخواهد. توپخانه ارتش هم…

خاطرات, درباره شهید

اولین نفر – آخرین نفر

شهید نصرالله جورکش به روایت محمدحسن مبحوت بارها به جبهه رفته و تا سر حد شهادت پیش رفته بود، اما اغلب دوستانش از خدمات او کمتر چیزی می‌دانستند. حاج نصرالله هیچ وقت از خودش چیزی نمی‌گفت. * * * اواخر دوره‌ی آموزشی‌ام، یکروز…

خاطرات, درباره شهید

شیعۀ مظلوم

درباره شهید نصرالله جورکش بعد از پیروزی بزرگ رزمندگان در عملیات کربلای 5؛ تعدادی از سختکوشان این عملیات درخشان، تشویق و به زیارت خانه‌ی خدا رفتند. نصرالله جورکش و برادر بزرگش حاج رضا نیز جزو زائرین حج ابراهیمی آن سال شدند. حجی که…

HomeCategoriesAccountCart
Search