علمداران لشکر۱۰ سیدالشهدا (ع) در راه قدس
۲۱ خرداد ماه ۶۱ جمعی از رزمندگان تیپ محمد رسول الله عازم نبرد با رژیم صهیونیستی شدند که علمداران لشکر۱۰ سیدالشهدا علیه السلام، شهیدان حاج علیرضا موحد دانش، شهید حاج کاظم رستگار و شهید حاج احمد غلامی و بعضی از فرماندهان گردان ها…
سالگرد شهادت حاج عبدالله نوریان
به اطلاع میرساند؛ مراسم سی و هشتمین سالگرد شهادت فرمانده گردان مهندسی وتخریب لشکر۱۰حضرت سیدالشهداء(ع) حاج عبدالله نوریان برگزار میگردد. زمان : جمعه ۶ اسفند با اقامه نماز مغرب و عشاء مکان : چیذر گلزار شهدای امامزاده علی اکبر (ع)
ستارهای درخشان در لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام
محمد باقر رزمجومين: ناوتیپ فرات با توجه نیاز دفاع مقدس به نیروهای ورزیده آبی خاکی با رده ناو گردان فرات با فرماندهی دلاور مرد جبهه ها، حاج عبدالوهاب امیر در قالب ۳ گروهان راه اندازی شد ، حضور قدرتمند رزمندگان گردان فرات در…
خادم لشکر ۱۰
در جزیره مجنون، من 15 سال بیشتر نداشتم با جثه ای کوچک. یک شب که مشغول نگهبانی بودم، دیدم از روبهرو، یک عراقی قدبلند و رشید دارد می آید. با خودم گفتم: یک ایست می دهم و خشاب را خالی می کنم رویش.…
صدایی که قوت قلبمان بود
سه روز بود که در محاصره دشمن بودیم. نه آب داشتیم و نه غذا. هر لحظه به تعداد شهدا و مجروحان اضافه میشد. دیگر امیدمان را از دست داده بودیم... نزدیک ظهر، پشت بی سیم گفتند: قرار است گردان زهیر بزند به خط.…
چرا دفاع؟ چرا مقدس؟
عملیات کربلای 5 بود... بعد از پنج شش روز نبرد سنگین، بازگشتیم به طرف اردوگاه. پنج شش روز جنگ، پنج شش روز تجهیزات و بدو بخیز و تیراندازی و خط و پدافند و پاتک و خمپاره و دوشکا و ترکش و خاک و…
استغفرالله
درباره شهید احمد غلامی بعد از اینکه تیپمان در نقطه مورد نظر مستقر شد و کم کم سر و سامان گرفتیم، یک آشپز جدید هم برایمان فرستادند که الحق و الانصاف دستپختش حرف نداشت. یادم هست غذا که درست میکرد، بویش تا روستاهای…
در سختترین شرایط
درباره شهید احمد غلامی شاید از مهمترین خصوصیات بارز حاج احمد غلامی بتوان به آرامش و خونسردی او اشاره کرد. او حتی در بحرانی ترین و سخت ترین شرایط هم آرامش خود را حفظ میکرد. من در طول تمام سالهایی که او را…
ما میآییم
درباره شهید احمد غلامی ارتباط حاج احمد غلامی با همه خوب بود. بعضی از دوستان و همرزمانی که به دلایلی از جمع، فاصله گرفتهاند را فقط حاج احمد بود که قِلِقشان دستش بود. یکبار به یکی از همانها گفت: فلان روز بلند شو…
آکواریوم تاکتیکی
مشغول عملیات بودیم... بعد از اینکه عراق هلیکوپتر ما را زد، مطمئن شدیم که جایمان لو رفته و باید یک جای بهتر پیدا کنیم. با کاظم رستگار از ارتفاع کدو سرازیر شدیم به سمت پایین. باید محلی مییافتیم که هم آسیبپذیر نباشد و…