خاطرات, درباره شهید

بمب روحیه

سردار شهید حاج یدالله کلهر به روایتِ برادر دانش احمدی   حاج یدالله برای هر که می‌شناختش، الگو بود. شهدا الگوی کلهر بودند و کلهر الگوی ما. ما با تمام وجود، در کلاس درس رفتار و گفتارش حاضر می‌شدیم و می‌آموختیم درس صبر و…

خاطرات, درباره شهید

آرام و مقتدر

به روایت سردار حمیدرضا محمدتقی زاده (فرمانده گردان حضرت علی اکبر علیه السلام) سال 1364 بود... حاج یدالله کلهر و حاج علی فضلی آمده بودند و تیپ سیدالشهدا(ع) بعد از مدتها رکود، تازه داشت جان تازه‌ای می‌گرفت. گردان ما یعنی گردان حضرت علی…

غواصان گروهان والعادیات در حال آموزش قایق سواری و پرش از قایق اردوگاه دزفول
خاطرات, دل نوشته

غواص که باشی…

به نام خدای فجر خالق سپیده صبح والفجر....سپیده صبح می گوییم والفجر ۸ اما چه کسی می داند پشت روزهای روشن سپیده صبح چه شبهای سرد و نفس گیری سپری شده است؟ چه رمز و رازها، چه تلاشها، دلاوریها، بی خوابیها، از خود…

خاطرات

بگذار بروم شهید شوم

شهید اسماعیل شکوهی به روایتِ خواهر شهید یک روز عازم جبهه بود. به رسم همیشه، قرآن به دست، رفتم جلوی در ایستادم. او را از زیر قرآن رد کردم و خواستم مثل همیشه آب بریزم، ولی نگذاشت! گفت: خواهر جان، تو که آب…

خاطرات

امتحان با شهدا

به روایتِ سردار محمد هادی، فرمانده گردان المهدی(عج) یک روز دعوت شده بودم به دبیرستانی برای گفتن خاطراتم از دوره دفاع مقدس برای نوجوانانی که سن و سالشان، سن و سال زمان جنگ ما بود. برایشان خاطره "سه روز محاصره گردان المهدی در…

خاطرات

برادر در پی برادر

برادران ابراهیمی، از فعالان مسجد قمر بنی هاشم  خیابان سی متری جی. مسعود برادر کوچکتر بود ولی درهای آسمان زودتربرایش گشوده شد. سال 63 جان و جسمش را ملائک با هم بردند و جاودانگی شد سهم جسم خاکی و روح به خدا پیوسته…

خاطرات

با مِهر می‌آیم

درباره شهید ابوالفتح آزاد فلاح به روایتِ مادر شهید یک روز که مشغول نظافت خانه بودم، خواهر کوچکش را بغل گرفته بود و با او حرف می زد. می گفت: من می‌روم و شهید می شوم. اگر شهید شوم، تو چه کار می‌کنی؟…

خاطرات

خوش قدم

خاطراتی از شهید ابراهیم خندان به روایتِ مادر شهید خوش قدم پیش از ابراهیم، وضع مالی‌مان هیچ خوب نبود. پایین شهر در یک خانه اجاره‌ای زندگی‌ می‌کردیم و همسرم هم بیکار بود. ابراهیم که به دنیا آمد، قدمش برایمان بسیار مبارک و فرخنده…

خاطرات

ابوالفضل های شبیه به هم

درباره شهید ابوالفضل اسماعیلی ابوالخیری به روایتِ خواهر شهید هنوز انقلاب نشده بود که ابوالفضل آرزوی شهادت داشت... همیشه می‌گفت: کاش می‌توانستم به جبهه های فلسطین بروم و با کفار صهیونیست بجنگم تا به شهادت برسم. وقتی مبارزات انقلاب شروع شد، او جزء…

HomeCategoriesAccountCart
Search