خاطرات

خبر پیش از موعد

درباره شهید بهمن نجفی به روایتِ فرهاد نجفی (برادر شهید) بهمن را از سال 1360 تا 1365 مجموعاً کمتر از سه چهار ماه دیدیم. او همیشه در جبهه بود. هر وقت هم که می آمد، معمولا زخم جدیدی به زخم های قبلی اش…

خاطرات

مهمانِ خانۀ ما

درباره شهید بهمن نجفی به روایتِ فرهاد نجفی (برادر شهید): بهمن از همان کودکی، پسری با غیرت و مهربان بود. او به خاطر مشکلات خانواده نتوانست بدرس خود را ادامه دهد چون پدر ما از دو چشم نابینا بود و کارگر شرکت نفت.…

خاطرات

ماند و یکتا شد!

درباره شهید امیر مسعود صادقی یکتا از زبان مادر شهید: به قول دکتر ها کال به دنیا آمد، هشت ماهه بود که پا به این دنیا گذاشت،شاید هم برای یکتا شدن عجله داشت. به قدری کوچک بود که هیچ لباسی به تنش اندازه…

خاطرات

چادرِ شریکی

از زبان برادر شهید امیر مسعود صادقی یکتا: انگار نه انگار که من برادر بزرگتر بودم، خودم را از او خیلی کوچکتر می دانم با اینکه از لحاظ سنی، سن بیشتری داشتم.  بعد از فوت پدر صمیمیتمان خیلی بیشتر شد ، با هم…

خاطرات

خاموشی دوشکا به قیمتِ جان!

نحوه شهادت شهید امیر مسعود صادقی یکتا از زبان همرزم شهید: شب به پایان رسیده بود، اکثر سنگرهای دشمن منهدم و یا خاموش شده بودند، حوالی ساعت 5 صبح ، نیروهای تازه نفس مشغول به کار شدند تا بچه ها از جمله گردان…

خاطرات

حتی به نزدیک‌ترین کسانش!

کاظم باید و نبایدی تعیین نکرده بود. کنار من نشسته بود و من هم از همه جا بی خبر، خبر مجروحیتش را به مادرش گفتم: «حاج خانم! شما که نمی دانید چه اتفاقی افتاده، خود حاج کاظم باید سیر تا پیاز قصه را…

خاطرات

پهلوان سلمان

درباره شهید سلمان ایزدیار : قدی بلند و جسمی توانمند داشت. از همان کودکی در «جوادآباد» سردسته و سرمشق بچه های محل بود، عَلَم هیئت را بلند می کرد... کم کم پهلوان منشی‌اش، او را کشاند به سمت ورزش باستانی و کشتی و…

خاطرات

پس گرفته نمی شود!

درباره شهید رضا ایزدیار به روایت همسر شهید: فکرش را هم نمی کردم شهید بشود. همیشه طوری وانمود می کرد که انگار همه چیز گل و بلبل است. خبر و خطری نیست. می خواست نگرانمان نکند. شهید که شد داعشی ها پیکرش را…

خاطرات

خلوت با معشوق

درباره شهید رضا ایزدیار به روایت همسر شهید: یکی از همرزمانش می گوید: دو شب قبل از عملیات اصرار داشت حتما به زیارت حضرت زینب برویم. می گفت شاید دیگر فرصت نشود. ما هم قبول کردیم. با آن که هوا سرد بود، تنگ…

HomeCategoriesAccountCart
Search