خاطرات

پسرم رضا

درباره شهید رضا عبدی (فرمانده گردان قمر بنی هاشم) به روایتِ خانم اعظم شیرازی (نامادریِ شهید) "مادرش را از دست داده بود و 4 ساله بود که بنا شد مادرش شوم. نمی دانم من چقدر در مادری‌ام موفق بودم؛ اما رضا حقیقتا پسرم…

خاطرات

شهیدی که پایش را در «بیاره» و جانش را در «بوکمال» هدیه داد

سن شناسنامه ای اش 15 سال را نشان می داد، اما غیرتش سالها بیشتر می نمود. برای رفتن به جبهه، ناچار شد دست در شناسنامه اش ببرد. بالاخره موفق شد و به عنوان دیده بان، مشغول خدمت در لشکر 10 سیدالشهدا علیه السلام…

خاطرات

درباره شهید عباس نایب کبیر

خاطره از سید جعفر نوابی: با شهید عباس نایب کبیر در بهداری لشکر10 سیدالشهدا علیه‌السلام آشنا شدم. من انترن بودم و از مشهد اعزام شده بودم. ایشان هم سرپرست بهداری بود. در عملیات بیت المقدس در دربندی‌خان عراق، بیاره و شاخ شمیران با…

خاطرات

شهیدی به روایتِ شهید دیگر

شهید مدافع حرم «حسن قاسمی دانا» به روایتِ شهید مدافع حرم «مصطفی صدر زاده» دو خاطره زیر توسط شهید «مصطفی صدر زاده» فرمانده تیپ عمار لشکر فاطمیون در مورد شهيد مدافع حرم حسن قاسمى دانا، بیان شده است. شهدا با معرفت هستند حسن…

خاطرات

اولین پایگاه بسیج!

شهید حسن احسانی نژاد به روایتِ برادر ملا نوری (همرزم شهید): اوایل انقلاب من به همراه تعدادی از جوانان در گروهی به نام "المراقبون"، منتسب به آقای خلخالی، در کرج فعالیت می کردیم. این گروه به جوانان آموزش نظامی و مسلحانه می داد.…

خاطرات

ندیده عاشقت شدم!

شهید مجید سرچمی به روایت برادر سعید زاغری روز نهم اسفند 1364 بود و ما به همراه گردان زهیر مشغول پدافند در خط کارخانه نمک فاو بودیم که من مجروح شده و به بیمارستان منتقل شدم. بعد از آن که من به عقب…

خاطرات

خیلی کار داریم!

شهید حسن احسانی نژاد به روایتِ آقای جهان خواه (پدر همسر شهید): در محل کارم بودم. ساعت حدود 9 صبح بود که حالتی بین خواب و بیداری به من دست داد. احساس کردم چهار نفر از چادری بیرون آمدند. آقای احسانی نژاد هم…

خاطرات

عَبدی اَطِعنی فَاَطَعتُک

درباره شهیدان مصطفی عبدی و رضا عبدی به روایتِ عباس عبدی (برادر شهید رضا عبدی) رضا و مصطفی پسرعمو بودند؛ اما نزدیک‌تر از دو برادر. آن دو با هم بزرگ شدند و با هم به جبهه رفتند. همیشه همه کارشان با هم بود.…

خاطرات

گذرنامه‌ی بهشت

درباره شهید حسینعلی کلهر به روایتِ همسر شهید یکبار به سفر حج رفته بود و این بار قول داده بود با هم برویم. همۀ کارهایمان را کرده بودیم. فقط مانده بود گذرنامۀ حاج حسینعلی. مهیای سفر حج بودیم که زمزمۀ عملیات شد... خبر…

خاطرات

راست قامتان…

درباره شهید حمیدرضا دهقانی عقیل آبادی به روایتِ همرزم شهید به خط مقدم که می‌رفتیم، حمیدرضا دهقانی در طول مسیر، نوحه «هر لحظه می‌رسد بوی کربلا» را می‌خواند و بچه‌ها سینه می‌زدند.» با سوز صدا و نوای دلنشینش، حال و هوای خاصی به…

HomeCategoriesAccountCart
Search