خاطرات, درباره شهید

برکت سفره افطار

درباره شهید صفرعلی حاجوی به روایت مادر شهید یکی از شبهای ماه‌رمضان بود. نزدیک افطار بود و غذایی بسیار ساده داشتیم. صفرعلی بی‌خبر فقیری را به خانه دعوت کرده بود که از کوچه ما گذر می‌کرد. من بابت این دعوت ناگهانی ناراحت بودم…

خاطرات, درباره شهید

نزدیک اذان صبح

شهید حسن حاتمی به روایت مادر شهید تابستان سال ۱۳۴۵ بود و من حسن را باردار بودم. شبی از شب‌‌های شهریورماه بود که ناغافل احساس درد کردم. به بیمارستان وزیری رفتیم از آنجایی که ساعت کاری تمام شده بود و ما هم آخر…

خاطرات, درباره شهید

به دنبال پدر

درباره شهید داوود امامی به روایت همسر شهید شغل داوود طوری بود که با مرخصی و رفتنش به جبهه مخالفت می‌شد. به او می‌گفتند: اینجا به حضورت نیاز داریم. اگر نباشی دست خالی می‌مانیم. خیلی ناراحت بود. این ناراحتی وقتی شدیدتر شد که…

خاطرات, درباره شهید

و بالوالدین احسانا

خاطراتی درباره شهید علی ابراهیمی قزوینی و بالوالدین احسانابه روایت مادر شهید: برای تولد حضرت فاطمه(س) مولودی برگزار کرده بودیم. مراسم که تمام شد و مهمانان رفتند، آنقدر خسته بودم که رسیدگی به کارهای خانه برایم دشوار به نظر می رسید و مجال…

خاطرات, درباره شهید

قرار سه‌نفره

درباره شهید محمدتقی رحمانی مدرسه و دانش آموزانش، غرق در ماتم بودند. حیاط مدرسه، پیکر خونین سه معلم را در آغوش کشیده بود و بچه ها با چشمانی گریان، معلمان خود را تشییع می کردند. از وقتی خبر شهادت این سه معلم پیچید،…

خاطرات, درباره شهید

فرماندۀ گردان قاطریزه

خاطره برادر محمدباقر رزمجو مین درباره شهید محمد موافق مدتی بود همراه گردان مسلم‌بن‌عقیل و تعداد دیگری از گردان‌های عمل‌کننده، به طور موقت در پادگان امام علی(ع) شهر سنندج مستقر بودیم. لشگر سیدالشهدا آمادۀ اجرای عملیات نصر 4 می شد. یک روز نشسته…

خاطرات, درباره شهید

سادات کوثر

درباره شهید بسیجی دانش آموز؛ سید علیرضا جوزی صبح اولین روز از دومین ماه تابستان 1367 یعنی در آخرین روزهای جنگ تحمیلی 8ساله، کامیون حامل رزمنده ها در منطقه عملیاتی جاده اهواز-خرمشهر در سه راهی کوشک در محاصره تانکهای بعثی قرارگرفت و با…

خاطرات, درباره شهید

حکایت رضایت‌نامه‌ی دردسرساز!

درباره شهید بسیجی دانش آموز؛ سید علیرضا جوزی بهار روزهای آخر فروردین‌ماه را می‌گذراند. علیرضا خسته‌تر از همیشه با شانه‌هایی فروافتاده و لب و لوچه‌ی آویزان قدم بر می داشت. روزگار بر وفق مرادش نچرخیده بود که آنطور پریشان می نمود. هرکس که…

خاطرات, درباره شهید

در جست و جوی شهادت

درباره شهید دانش آموز بسیجی؛ سید علیرضا جوزی خبر کوتاه بود و تحیرآمیز. خبری که در اوج گرمای تابستانی دل‌های سرمازده‌ی رزمندگان و کل ملت ایران را پر از شادی کرد. حوالی ساعت دو بعد از ظهر صدای اخبارگوی رادیو از بلندگوهای پادگان…

HomeCategoriesAccountCart
Search