دستخط شهید غلامی در واپسین روزها
چه حکایت غریبی است حکایت جا ماندن حکایت دل کندن حکایت راهی شدن... دستخط سردار شهید حاج احمد غلامی در واپسین روزهای عمر زمینی ایشان، در جبهههای سوریه
دست نوشته شهید حاج احمد غلامی درباره گردان حضرت علی اصغر (ع)
برادر داود حیدری چهره جوان خوشسیما و بلندبالا، بچه محله هاشمی بود، داود همیشه مثل فیزیک بدنیاش تند و با سرعت حرف میزد. قدی بلند و چهارشانه و با چشمانی مشکی که انگار سرمه کشیده، خنده همیشگیاش عصبانیتش را میپوشانید. همیشه نیروهای کم…
علمداران لشکر۱۰ سیدالشهدا (ع) در راه قدس
۲۱ خرداد ماه ۶۱ جمعی از رزمندگان تیپ محمد رسول الله عازم نبرد با رژیم صهیونیستی شدند که علمداران لشکر۱۰ سیدالشهدا علیه السلام، شهیدان حاج علیرضا موحد دانش، شهید حاج کاظم رستگار و شهید حاج احمد غلامی و بعضی از فرماندهان گردان ها…
عذاب وجدان
بخشی از دستنوشتههای سردار شهید احمد غلامی: یک عملیات غیر منتظره به تیپ محول شده بود. شکر خدا آموزش های لازم را دیده بودیم. اصلا یکی از دلایل انتخاب یگان ما موفقیتهای بچه ها در عملیات قبلی بود. قرار بود نیروها را به…
مصاحبه با شهید غلامی درباره شهید سلمان طرقی
مصاحبه با سردار شهید مدافع حرم حاج احمد غلامی در رابطه با شهید مرتضی سلمان طرقی 11 ا ردیبهشت 1381
پیوستن به لشکریان سیدالشهدا (ع)
درباره شهید احمد غلامی به روایتِ خود شهید: من ابتدا در تیپ 27 بودم. بعد از عملیات مسلم بن عقیل و زین العابدین، تیپ 10 سیدالشهدا شکل گرفت. من چند روز به مرخصی رفتم و برگشتم. ما در منطقه عملیاتی مسلم بن عقیل…
راه حل استراتژیک!
درباره شهید احمد غلامی به روایتِ سردار اسدی: خود حاج احمد برایم تعریف کرد که: عملیات والفجر 2 تازه تمام شده بود. آن زمان؛ خانوادهام را به کردستان آورده بودم. آنها در یک مدرسه ساکن شده بودند. یک روز کاظم گفت: احمد! تو…
همسرِ همراه
درباره سردار شهید حاج احمد غلامی : با هم نسبت فامیلی داشتند، پسر دایی و دختر عمه بودند. آن موقع فاطمه خانم فقط 11 سال داشت. عروسک بازی می کرد که صدایش زدند بیاید و چای ببرد برای مهمانان. سفارش کرده بودند: «اول…