خاطرات, درباره شهید, مصاحبه

شربت شهادت

شهید ناصر اربابیان به روایت محسن اربابیان (برادر) همراه با برادر ناصر برادر بزرگتر بود. من حدود یک سال و نیم بعد از او به دنیا آمده بودم. من و او، هم برادر بودیم هم دوست و رفیق. مدتی هم‌بازی و هم‌مدرسه‌ای بودیم.…

خاطرات, درباره شهید

آخرین سفر

شهید محمود زارعی اقدم به روایتِ مجتبی زارعی اقدم برادر شهید سال 65 که پای من هم به جبهه باز شد، احساس کردم تازه دارم برادرم را می‌شناسم. نزدیک عملیات کربلای 4 بود. محمود که آنموقع فرمانده دسته بود، برای خودش قبر کنده…

خاطرات

سه‌پاهی واقعی!

درباره شهید جعفر حمدگو به روایتِ برادر شهید   یکروز وقتی برادرم به خانه آمد، دیدم تمام بدنش درب و داغان است. پرسیدم: چی شده جعفر؟! برایم تعریف کرد که رفته بوده برای بی‌حجابی در یک پارک، امر به معروف و نهی از…

خاطرات

سالگرد عملیات بازی دراز

از زبان محمد ابراهیم شفیعی همرزم شهید محسن وزوایی: روز ۱۱ شهریور ماه ۱۳۶۰ سالگرد شهادت عملیات غرور آفرین بازی دراز می باشد و جای دارد که یادی از همه رزمندگان، جانبازان، آزادگان و شهیدان این عملیات بزرگ و ارزشمند بنماییمیکی از این…

خاطرات, درباره شهید

جانشینم جلال

خاطراتی از شهید جلال شاکری به روایتِ همرزمان حمایت از تولید ملی به روایتِ همرزم شهید یک بار در جبهه وقتی اورکت به بچه ها می دادند، به جلال، اورکت کره ای رسید که جنس بهتری داشت، اما او آن را قبول نکرد.…

خاطرات, درباره شهید

جلوتر از امام جماعت!

شهید محمود زارعی مقدم به روایتِ حاج محسن حبیبی امام جماعت مسجد المهدی عج شش سالی می شد که با محمود از طریق مسجد آشنا شده بودم. هرچه می گذشت، معنویش بیشتر می‌شد. گفتارش آنقدر شیوا و رفتارش چنان مودبانه بود که همه…

خاطرات

سلام مهران

آزادسازی مهران به روایتِ برادر سعید اکبری (رزمنده) سلام مهران سلام بر شهدایت آزادی‌ات برایمان سخت بود خاک تو به بهای خون عزیزانمان آزاد شد و اینچنین بود روایت آزادی ات؛ عراق بعد از تک به مهران که جبهه میانی محسوب می شد،…

HomeCategoriesAccountCart
Search